صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ب" - لغت نامه دهخدا
برد قلمی
برد قم چی
برد قوش
برد نشانده
برد و باخت
برد کاهدان
برد کل
برد گپی
برد یمانی
برد یمنی
بردآباد
بردا
برداباد
بردابرد
بردار
بردار و بدو
بردارنده
بردارندگی
برداری
برداریدن
برداسپید
برداشت
برداشت کردن
برداشتن
برداشتنی
برداشته
برداشتگی
برداع
بردال
بردالجندب
بردالعجوز
بردامیدن
بردان
بردانه
بردانگا
بردانی
بردایه
بردبار
بردباری
بردبر
بردبرد
بردبل
بردج
بردخته
بردخون
بردخون نو
بردخون کهنه
بردر
بیشتر