لغت نامه دهخدا

تدنیم

تدنین

تدنیه

تده

تدهدم

تدهده

تدهدی

تدهقن

تدهن

تدهور

تدهکر

تدهکم

تدهی

تدهیش

تدهیم

<hr> مترادف تدهین : چرب کردن، روغن مالی، روغن مالیدن، روغن مالی کردن

مترادف تدهین : چرب کردن، روغن مالی، روغن مالیدن، روغن مالی کردن

تدهین

تدهیه

تدو

تدوار

تدوح

تدور

تدوره

تدوم

تدون

تدوه

تدویح

تدویخ

تدوید

<hr> مترادف تدویر : گرد کردن، مدور ساختن، دور دادن

مترادف تدویر : گرد کردن، مدور ساختن، دور دادن

تدویر

تدویر خوردن

تدویص

تدویم

<hr> مترادف تدوین : تالیف، تهیه، گردآوری، مدون سازی، تالیف کردن، جمع کردن، گردآوری کردن، مدون ساختن <hr> برابر پارسی : گردآوری، فراهم آوری، فراهم کردن، نگارش

مترادف تدوین : تالیف، تهیه، گردآوری، مدون سازی، تالیف کردن، جمع کردن، گردآوری کردن، مدون ساختن برابر پارسی : گردآوری، فراهم آوری، فراهم کردن، نگارش

واژه های حرف "ت" - لغت نامه دهخدا