تزنیه

تزه

<hr> مترادف تزهد : ه زهدورزی، پارسایی، پرهیزگاری، پارسا شدن، پارسایی کردن، ترک دنیا کردن، زاهد شدن، زهد ورزیدن

مترادف تزهد : ه زهدورزی، پارسایی، پرهیزگاری، پارسا شدن، پارسایی کردن، ترک دنیا کردن، زاهد شدن، زهد ورزیدن

تزهد

تزهف

تزهلج

تزهلق

تزهنع

تزهید

تزهیه

تزواج

تزوال

تزوج

تزود

تزور

تزورق

تزوع

تزول

تزؤر

تزوی

<hr> مترادف تزویج : ازدواج، زناشویی، مزاوجت، نکاح، وصلت ، جفت گرفتن، زناشویی کردن، همسر گرفتن <hr> متضاد تزویج : طلاق، جدایی، طلاق دادن، جدا شدن

مترادف تزویج : ازدواج، زناشویی، مزاوجت، نکاح، وصلت ، جفت گرفتن، زناشویی کردن، همسر گرفتن متضاد تزویج : طلاق، جدایی، طلاق دادن، جدا شدن

تزویج

تزوید

<hr> مترادف تزویر : تغابن، تقلب، حیلت، حیله، خدعه، دستان، دوال، دورویی، ریا، ریاکاری، زرق، سالوس، شید، شیله پیله، ظاهرسازی، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فریبکاری، فسوس، کید، مکر، منافقت، نیرنگ، دروغ پردازی کردن، دورویی کردن، فریب دادن، مکر ورزیدن، گول ز <hr> برابر پارسی : فریب دادن، ترفند، دورویی، فریب، نیرنگ

مترادف تزویر : تغابن، تقلب، حیلت، حیله، خدعه، دستان، دوال، دورویی، ریا، ریاکاری، زرق، سالوس، شید، شیله پیله، ظاهرسازی، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فریبکاری، فسوس، کید، مکر، منافقت، نیرنگ، دروغ پردازی کردن، دورویی کردن، فریب دادن، مکر ورزیدن، گول ز برابر پارسی : فریب دادن، ترفند، دورویی، فریب، نیرنگ

تزویر

تزویر خیز

تزویر داشتن

تزویر کردن

تزویرخیز

تزویرگر

تزویط

تزویع

تزویق

تزویل

تزک

تزکر

تزکزک

تزکی

تزکیت

تزکیر

تزکیم

تزکین

<hr> مترادف تزکیه : اصلاح، پاک سازی، تربیت، تصفیه نفس، تطهیر، تهذیب، خلوص، پاکیزه کردن، پاکیزه گردانیدن، زکات دادن <hr> برابر پارسی : پاک کردن، پاکسازی، پالودن، پالیدن، خودسازی

مترادف تزکیه : اصلاح، پاک سازی، تربیت، تصفیه نفس، تطهیر، تهذیب، خلوص، پاکیزه کردن، پاکیزه گردانیدن، زکات دادن برابر پارسی : پاک کردن، پاکسازی، پالودن، پالیدن، خودسازی

واژه های حرف "ت" - لغت نامه دهخدا