صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "د" - لغت نامه دهخدا
درازشدگی
درازشمشیر
درازعمر
درازقامت
درازقد
درازلات
درازلب
درازمحاسن
درازمحله
درازمنقار
درازموی
درازمژه
درازنا
درازناخن
درازناک
درازنای
درازنج
درازنره
درازنفس
درازنفسی
درازنو
درازنول
درازنویس
درازنویسی
درازنگ
درازه
درازهیکل
درازو
درازپا
درازپای کردن
درازپایان
درازپتفوز
درازپستان
درازپشت
درازپلک
درازپهلو
درازپوز
درازپی
درازپیکان
درازچانه
درازکار
درازکردگی
درازکش کردن
درازکلا
درازکوه
درازگام
درازگردن
درازگفتار
بیشتر