صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ر" - لغت نامه دهخدا
روکار
روکاری
روکرت
روکرد خنامان
روکرسی
روکش
روکه
روکی
روگاه
روگردان
روگرداندن
روگردانی
روگشا
روگشاده
روگشادگی
روگشایی
روگوشوئیه
روگیری
روی
روی آور
روی آوردن
روی اندود
روی اندوده
روی اور
روی اوردن
روی برتافتن
روی بروی
روی بند
روی به دیوار
روی تابیدن
روی تافتن
روی داد
روی دادن
روی داده
روی داری
روی داشتن
روی در
روی در دیوار
روی در روی
روی دربایستی
روی درکشیدن
روی دست
روی دل
روی دیدن
روی زرد
روی زردی
روی سخت
روی سخته
بیشتر