قسامل

قسامله

قسامه

قساموس

قسامویس

قسامی

قسامیل

قساهیو

<hr> مترادف قساوت : بی رحمی، ستمگری، سخت دلی، سنگدلی، سیاه دلی، شقاوت، ظلم، قسوت <hr> متضاد قساوت : رحم، رفق <hr> برابر پارسی : سنگدلی، سیاه دلی

مترادف قساوت : بی رحمی، ستمگری، سخت دلی، سنگدلی، سیاه دلی، شقاوت، ظلم، قسوت متضاد قساوت : رحم، رفق برابر پارسی : سنگدلی، سیاه دلی

قساوت

قساوت قلب

قساور

قساوره

قساوسه

قساولان

قساوه

قسأنینه

قسای

قسب

قسبار

قسبره

قسبری

قسبند

قسبه

قسح

قسحب

قسحمی

<hr> مترادف قسر : اجبار، جبر، زور، قهر

مترادف قسر : اجبار، جبر، زور، قهر

قسر

قسرا

قسراق

قسران

قسراً

قسربوا

<hr> مترادف قسری : اجباری، جبری <hr> متضاد قسری : ارادی

مترادف قسری : اجباری، جبری متضاد قسری : ارادی

قسری

قسس

<hr> مترادف قسط : دادگری، داد، عدل، منصفت، بخش، حصه، قسمت <hr> برابر پارسی : داد، بازپرداخت، مانده

مترادف قسط : دادگری، داد، عدل، منصفت، بخش، حصه، قسمت برابر پارسی : داد، بازپرداخت، مانده

قسط

قسط الحلو

قسط المرو

قسط بحری

<hr> برابر پارسی : پرداخت بندی

برابر پارسی : پرداخت بندی

قسط بندی

قسط تلخ

قسط رومی

قسط سوری

قسط شامی

قسط صینی

قسط عربی

قسط فارسی

قسط مقری

قسط هندی

لغت نامه دهخدا

واژه های حرف "ق" - لغت نامه دهخدا