<hr> مترادف ماهر : آزموده، استاد، تردست، چابک دست، حاذق، خبره، زبردست، کارآمد، کاردان، کارکشته، متبحر، متخصص، مجرب <hr> متضاد ماهر : ناشی، غیر ماهر <hr> برابر پارسی : استاد، چیره، چیره دست، زبردست، کارآزمود، کارآزموده

مترادف ماهر : آزموده، استاد، تردست، چابک دست، حاذق، خبره، زبردست، کارآمد، کاردان، کارکشته، متبحر، متخصص، مجرب متضاد ماهر : ناشی، غیر ماهر برابر پارسی : استاد، چیره، چیره دست، زبردست، کارآزمود، کارآزموده

ماهر

ماهر شدن

ماهر گردیدن

ماهرات

<hr> مترادف ماهرانه : استادانه، بامهارت، رندانه، زیرکانه، متبحرانه، مدبرانه <hr> متضاد ماهرانه : ناشیانه <hr> برابر پارسی : استادانه، هنرمندانه

مترادف ماهرانه : استادانه، بامهارت، رندانه، زیرکانه، متبحرانه، مدبرانه متضاد ماهرانه : ناشیانه برابر پارسی : استادانه، هنرمندانه

ماهرانه

<hr> مترادف ماهرخ : مه طلعت، مه چهر، مه پاره، ماه سیما، ماهرو، ماه منظر، مه عذار، مه رخ، زیبا، مه لقا، خوشگل، قشنگ <hr> متضاد ماهرخ : بدگل، زشت

مترادف ماهرخ : مه طلعت، مه چهر، مه پاره، ماه سیما، ماهرو، ماه منظر، مه عذار، مه رخ، زیبا، مه لقا، خوشگل، قشنگ متضاد ماهرخ : بدگل، زشت

ماهرخ

ماهرخ رفتن

ماهرخی

<hr> مترادف ماهرو : خوشگل، زهره جبین، زیبا، قشنگ، ماه رخ، ماه سیما، ماه طلعت، ماه منظر، مه جبین، مه پاره، مهرخ، مهسا، مه طلعت، مه عذار، مه لقا، مهوش <hr> متضاد ماهرو : زشت رو

مترادف ماهرو : خوشگل، زهره جبین، زیبا، قشنگ، ماه رخ، ماه سیما، ماه طلعت، ماه منظر، مه جبین، مه پاره، مهرخ، مهسا، مه طلعت، مه عذار، مه لقا، مهوش متضاد ماهرو : زشت رو

ماهرو

ماهروی

ماهرویی

ماهری

ماهل

ماهلو

ماهلوج

ماهلویه

ماهن

ماهنامه

ماهناک

ماهنیان

ماهه

ماهو

ماهوار

<hr> مترادف ماهواره : قمر، مصنوعی، ماهوار

مترادف ماهواره : قمر، مصنوعی، ماهوار

ماهواره

ماهواری

ماهوب دانه

ماهوبذانه

<hr> برابر پارسی : پارچه پشمی پرزدار

برابر پارسی : پارچه پشمی پرزدار

ماهوت

ماهوت شکن

ماهوت فروش

<hr> برابر پارسی : گَردبر

ماهوت پاک کن

ماهوته

ماهوتی

ماهودانه

<hr> مترادف ماهور : پستی و بلندی، کوه پایه، تپه، تپه زار

مترادف ماهور : پستی و بلندی، کوه پایه، تپه، تپه زار

واژه های حرف "م" - لغت نامه دهخدا