متنفق

متنفل

متنق

متنقب

متنقث

متنقح

متنقد

متنقر

متنقرس

متنقص

متنقض

متنقل

متنقی

متنمر

متنمص

متنمل

متنمی

متنه

متنهنه

متنوح

متنوخ

متنود

متنور

متنوره

<hr> مترادف متنوع : جوراجور، گوناگون، متعدد، متفرق، مختلف <hr> برابر پارسی : گوناگون، جوراجور، رنگارنگ

مترادف متنوع : جوراجور، گوناگون، متعدد، متفرق، مختلف برابر پارسی : گوناگون، جوراجور، رنگارنگ

متنوع

متنوعه

متنوق

متنوم

متنکب

متنکد

متنکر

متنکرا

متنکراً

متنکروار

متنی

متنیا

متنیب

<hr> مترادف مته : برماه، برمه، برماهه، پرمه، مثقب، دریل، بید، شپشک

مترادف مته : برماه، برمه، برماهه، پرمه، مثقب، دریل، بید، شپشک

مته

مته کلا

متهاتر

متهاتم

متهاتن

متهاجر

<hr> مترادف متهاجم : تجاوزگر، متجاوز، حمله ور، متعدی، مهاجم، یورشگر

مترادف متهاجم : تجاوزگر، متجاوز، حمله ور، متعدی، مهاجم، یورشگر

واژه های حرف "م" - لغت نامه دهخدا