ناچدن

ناچده

ناچر

ناچران

ناچرانده

ناچرانیده

ناچرید

ناچریدن

ناچریده

ناچز

ناچسب

ناچسپ

ناچسپان

ناچشیدن

ناچشیدنی

ناچشیده

ناچمان

ناچمیدن

ناچمیده

ناچیت

ناچید کورانلو

ناچیده

ناچیدهولاویران ل

ناچیدهولاویران لو

ناچیدکورانلو

<hr> مترادف ناچیز : اقل، اندک، بی ارزش، بی قدر، بی قابل، بی نتیجه، بیهوده، پشیز، جزئی، خفیف، فرومایه، قلیل، کم، محقر، مزجات، ناقابل <hr> متضاد ناچیز : بسیار

مترادف ناچیز : اقل، اندک، بی ارزش، بی قدر، بی قابل، بی نتیجه، بیهوده، پشیز، جزئی، خفیف، فرومایه، قلیل، کم، محقر، مزجات، ناقابل متضاد ناچیز : بسیار

ناچیز

ناچیز داشتن

ناچیز شدن

ناچیز کردن

ناچیز گشتن

ناچیزی

ناچین

<hr> مترادف ناژ : صنوبر، ناژو

مترادف ناژ : صنوبر، ناژو

ناژ

ناژاک

ناژبن

ناژدن

ناژدنی

ناژده

ناژرا

ناژه

ناژو

ناژوان

ناژولیدن

ناژولیدنی

ناژولیده

ناژین

ناک

ناک ده

لغت نامه دهخدا

واژه های حرف "ن" - لغت نامه دهخدا