صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ه" - لغت نامه دهخدا
هزارسب
هزارستون
هزارسف
هزارسفند
هزارف
هزارفشان
هزارلا
هزارلات
هزارم
هزارمنی
هزارمی
هزارمیخ
هزارمیخه
هزارمیخی
هزارمین
هزارنوا
هزاره
هزارهزار
هزارپا
هزارپای
هزارپایه
هزارپت
هزارپسر
هزارپی
هزارپیشه
هزارچشان
هزارچشم
هزارچشمه
هزارچم
هزارکانیان
هزارکشان
هزارکوه
هزارگان
هزارگانی
هزارگز
هزاری
هزاریک
هزاع
هزال
هزاله
هزامج
هزامل
هزانع
هزانی
هزاهز
هزاولگ
هزاوه
هزاک
بیشتر