صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ه" - لغت نامه دهخدا
هفت تابنده
هفت تاش
هفت تن
هفت تنان
هفت تومان
هفت تپه
هفت جد
هفت جرد
هفت جوب
هفت جوش
هفت حال
هفت حجله ٔ نور
هفت حرف آبی
هفت حرف آتشی
هفت حرف ابی
هفت حرف اتشی
هفت حرف استعلا
هفت حرف خاکی
هفت حرف هوایی
هفت حصار
هفت حوض
هفت حکایت
هفت خاتون
هفت خال
هفت خان
هفت خانه
هفت خانی
هفت خاک
هفت خدنگ
هفت خراس
هفت خروارکوس
هفت خرگاه
هفت خزانه
هفت خزینه
هفت خضرا
هفت خط
هفت خط جام
هفت خلیفه
هفت خم
هفت خوان
هفت خواهران
هفت خیل
هفت دادران
هفت دانه
هفت دایره
هفت دختر خضرا
هفت در
هفت درر
بیشتر