کمهدر

کمهده

کمهر

کمهر و کاکان

کمهری

کمهله

کمودت

کموس

کموش

کمول

کمون

کمونی

کمونیزم

کمونیست

کمونیسم

کموی

<hr> مترادف کمپانی : شرکت، کارتل، کنسرسیوم، پولدار، سرمایه دار، غنی

مترادف کمپانی : شرکت، کارتل، کنسرسیوم، پولدار، سرمایه دار، غنی

کمپانی

کمپانی باشی

کمپت

کمپرس

کمپرس کردن

کمپرسور

کمپرسی

<hr> برابر پارسی : خوشاب

کمپوت

کمپوت سازی

کمپوزیتور

کمپیر

کمچه

<hr> مترادف کمک : استعانت، اعانت، امداد، حامی، دستگیری، عون، مدد، مساعدت، مظاهرت، معاضد، معاضدت، معاون، معین، مواسات، هم دستی، همراهی، یار، یاری، یاور، یاوری <hr> برابر پارسی : یاری، یاوری، پشتیبانی

مترادف کمک : استعانت، اعانت، امداد، حامی، دستگیری، عون، مدد، مساعدت، مظاهرت، معاضد، معاضدت، معاون، معین، مواسات، هم دستی، همراهی، یار، یاری، یاور، یاوری برابر پارسی : یاری، یاوری، پشتیبانی

کمک

کمک خواستن

کمک طلبیدن

کمک فنر

کمک کردن

کمک گرفتن

کمکام

کمکامه

کمکان

کمکم

<hr> مترادف کمی : اندکی، قدری، لختی، قلت، کسری، نقصان <hr> متضاد کمی : تعدد، کثرت

مترادف کمی : اندکی، قدری، لختی، قلت، کسری، نقصان متضاد کمی : تعدد، کثرت

کمی

کمی آباد

کمی اباد

کمی بیشی

کمیات

<hr> مترادف کمیت : چندی، کمی، مقدار <hr> متضاد کمیت : چگونگی، کیفیت <hr> برابر پارسی : چندی، اندازه

مترادف کمیت : چندی، کمی، مقدار متضاد کمیت : چگونگی، کیفیت برابر پارسی : چندی، اندازه

کمیت

<hr> مترادف کمیته : انجمن، کمیسیون، مجمع <hr> برابر پارسی : گروه

مترادف کمیته : انجمن، کمیسیون، مجمع برابر پارسی : گروه

واژه های حرف "ک" - لغت نامه دهخدا