دانشنامه آزاد فارسی

بازبی متیو

<hr> مترادف بازبینی : بررسی، رسیدگی، کنترل، معاینه، تفتیش، ممیزی

مترادف بازبینی : بررسی، رسیدگی، کنترل، معاینه، تفتیش، ممیزی

بازبینی

<hr> مترادف بازتاب : پیامد، عکس العمل، واتاب، واکنش، انعکاس، پژواک، طنین، پاسخ غیرارادی، بازگشت

مترادف بازتاب : پیامد، عکس العمل، واتاب، واکنش، انعکاس، پژواک، طنین، پاسخ غیرارادی، بازگشت

بازتاب

بازتاب داخلی کلی

بازتاب زاویه

بازتاب شناسی

بازتاب نسبی

بازتاب های شرطی

بازجوان شدگی

بازخورد

بازداده

بازدارندگی

بازداری

<hr> مترادف بازداشت : اسیر، بندی، توقیف، حبس، دستگیر، زندانی، گرفتار، محبوس ، منع، جلوگیری، نهی <hr> متضاد بازداشت : آزاد، رها، امر

مترادف بازداشت : اسیر، بندی، توقیف، حبس، دستگیر، زندانی، گرفتار، محبوس ، منع، جلوگیری، نهی متضاد بازداشت : آزاد، رها، امر

بازداشت

بازدانه

بازدم

بازده کانال

بازدو یوهان

<hr> مترادف بازرس : ناظر، کارآگاه، مفتش

مترادف بازرس : ناظر، کارآگاه، مفتش

بازرس

بازرس ویژه

بازرنگیان سلسله

بازرگان شهر

بازرگان مهدی

بازرگان پوراندخت

بازرگانان ماجراجو

<hr> مترادف بازسازی : ترمیم، تعمیر، مرمت، نوسازی <hr> متضاد بازسازی : تخریب، ویران سازی، ویرانگری

مترادف بازسازی : ترمیم، تعمیر، مرمت، نوسازی متضاد بازسازی : تخریب، ویران سازی، ویرانگری

بازسازی

بازغی پژمان

بازل شهر

بازل شورا

بازل ناحیه

بازماندگان محمد

بازن اروه

بازن اشیل فرانسوا

بازن اندره

بازن رنه

بازنامه

بازنامه ناصری

<hr> مترادف بازنشستگی : تقاعد <hr> متضاد بازنشستگی : اشتغال

مترادف بازنشستگی : تقاعد متضاد بازنشستگی : اشتغال

بازنشستگی

بازنگری قضایی

بازه

بازه رده

بازها

بازهای مکمل

<hr> مترادف بازوبند : ساعدبند، تعویذ، دعا

واژه های حرف "ب" - دانشنامه آزاد فارسی