دانشنامه آزاد فارسی

برکه مشعشعی

برکه همدانی

برکوخبا

برکیارق

<hr> مترادف برگ : صفحه، فیش، ورق، ورقه، اسباب، دستگاه، ساز، سامان، نوا، آذوقه، توشه، آهنگ، عزم، قصد، تمایل، رغبت، میل، التفات، پروا، توجه، نغمه، تاب، توان، طاقت، یارا

مترادف برگ : صفحه، فیش، ورق، ورقه، اسباب، دستگاه، ساز، سامان، نوا، آذوقه، توشه، آهنگ، عزم، قصد، تمایل، رغبت، میل، التفات، پروا، توجه، نغمه، تاب، توان، طاقت، یارا

برگ

برگ البان

برگ انجیری

برگ بو

برگ بیدی

برگ ریز

برگ شانه ای

برگ شکلان

برگ نو

برگ های علف

برگ هنری

برگ هیوبرت د

برگ پال

برگ کمپ دنیس

برگامو استان

برگامو شهر

برگاموت

برگر جان

برگر هانس

<hr> مترادف برگردان : ترجیع، عکس، وارو، ترجمه

مترادف برگردان : ترجیع، عکس، وارو، ترجمه

برگردان

<hr> مترادف برگرداندن : بازگرداندن، برگردانیدن، برگشت دادن، بازگشت دادن، پس دادن، وارو کردن، پشت ورو کردن، واژگون کردن، تغییر دادن، ترجمه کردن، بالا آوردن، استفراغ کردن، قی کردن، سرنگون کردن، به زمین انداختن

مترادف برگرداندن : بازگرداندن، برگردانیدن، برگشت دادن، بازگشت دادن، پس دادن، وارو کردن، پشت ورو کردن، واژگون کردن، تغییر دادن، ترجمه کردن، بالا آوردن، استفراغ کردن، قی کردن، سرنگون کردن، به زمین انداختن

برگرداندن

برگرداندن فایل

برگزیت

برگزینندگان

برگستروم سونه کارل

برگستوان

برگسون هانری

برگشت ادرار مثانه ای ـ میزنای

برگشتراسر گوتهلف

برگمان ارنست

برگمان اینگرید

برگمان اینگمار

برگمان توربرن

برگمان یالمار

برگن

برگن اوپ زوم

برگنتس

برگنگروین ورنر

<hr> مترادف برگه : ورق، ورقه، تکه کاغذ، جواز، تاییدیه، سند، مدرک، فیش، برش میوه های خشک شده

مترادف برگه : ورق، ورقه، تکه کاغذ، جواز، تاییدیه، سند، مدرک، فیش، برش میوه های خشک شده

واژه های حرف "ب" - دانشنامه آزاد فارسی