دانشنامه آزاد فارسی

<hr> مترادف بزرگ زاده : اصیل، شریف، نژاده، نجیب زاده، نسیب

مترادف بزرگ زاده : اصیل، شریف، نژاده، نجیب زاده، نسیب

بزرگ زاده

بزرگ سیاهرگ

<hr> مترادف بزرگ نمایی : اغراق، مبالغه، آگراندیسمان <hr> متضاد بزرگ نمایی : کوچک نمایی

مترادف بزرگ نمایی : اغراق، مبالغه، آگراندیسمان متضاد بزرگ نمایی : کوچک نمایی

بزرگ نمایی

بزرگ نیا محمد

بزرگ نیا محمدرضا

<hr> مترادف بزرگراه : آزادراه، اتوبان، شاهراه <hr> متضاد بزرگراه : کوره راه

مترادف بزرگراه : آزادراه، اتوبان، شاهراه متضاد بزرگراه : کوره راه

بزرگراه

بزرگراه اطلاعاتی

بزرگمهر

بزرگمهر منوچهر

<hr> مترادف بزرگی : احتشام، بزرگواری، بلندمرتبگی، عظمت، علو، مجد، نبل، نجابت، والایی، بلوغ، رشد، فراخی، کلانی، وسعت <hr> متضاد بزرگی : خردی، کوچکی

مترادف بزرگی : احتشام، بزرگواری، بلندمرتبگی، عظمت، علو، مجد، نبل، نجابت، والایی، بلوغ، رشد، فراخی، کلانی، وسعت متضاد بزرگی : خردی، کوچکی

بزرگی

بزرگی جعفر

بزسینا کوه

بزسینا گردنه

بزغان

بزغش ظهیرالدین عبدالرحمان

بزغش نجیب الدین علی

بزقوش

بزل

بزل کمری

بزلدون

بزم ارای

بزم اور محمد

بزم خاقان

بزم و رزم

بزم وصال

بزمان شهر

بزمان منطقه حفاظت شده

بزمان کوه

بزماورد

بزمجه

بزمرده دوره فرهنگی

بزمرگ سیر

بزمی انصاری

بزنجان

بزنطی ابوجعفر احمد بن محمد

بزنوید

بزنگان

بزوفری حسین بن علی

بزی احمد بن محمد

بزیه

<hr> مترادف بس : اکتفا، بسندگی، بسنده، کافی، مکفی، فقط، بسا، بسیار، زیاد، فراوان، کثیر، متعدد <hr> متضاد بس : اندک، پشیز، قلیل، کم، ناچیز

مترادف بس : اکتفا، بسندگی، بسنده، کافی، مکفی، فقط، بسا، بسیار، زیاد، فراوان، کثیر، متعدد متضاد بس : اندک، پشیز، قلیل، کم، ناچیز

بس

بساتین الخاقانیه

بسارابی

بساریون یوهانس

بساسیری ابوالحارث ارسلان

بساطی سمرقندی سراج الدین

بسام کورد

<hr> مترادف بسامد : تکرار، تناوب، فرکانس، کثرت وقوع، تردد

مترادف بسامد : تکرار، تناوب، فرکانس، کثرت وقوع، تردد

بسامد

واژه های حرف "ب" - دانشنامه آزاد فارسی