دانشنامه آزاد فارسی

بیماری همولیتیک نوزادان

بیماری هوای فشرده

بیماری هیرشپرونگ

بیماری وراثتی

بیماری ویروسی ابولا

بیماری ویل

بیماری ویلسون

بیماری پلی کیستیک کلیه

بیماری پیرادندانی

بیماری پیوند علیه میزبان

بیماری کاهش فشار

بیماری کاوازاکی

بیماری کروتسفلد ـ ژاکوب

بیماری کرون

بیماری کشان

بیماری کم خونی داسی شکل

بیماری کیسون

بیماری گرمسیری

بیماری یاخته های عصبی حرکتی

بیمه

بیمه بیکاری

بیمه در ایران

بیمه عمر

بیمون باب

<hr> برابر پارسی : فرامرزی، جهانی، جهان

برابر پارسی : فرامرزی، جهانی، جهان

بین الملل

بین الن

<hr> برابر پارسی : میان رودان، میان رودان، میانرودان

برابر پارسی : میان رودان، میان رودان، میانرودان

بین النهرین

بین النهرین هنر

بین الهلالین

بین الگزاندر

بین دین

<hr> مترادف بینا : بصیر، دانا، عالم، مبصر ، بیننده، دیده ور، مستبصر <hr> متضاد بینا : نادان، نابینا، کور، اعمی

مترادف بینا : بصیر، دانا، عالم، مبصر ، بیننده، دیده ور، مستبصر متضاد بینا : نادان، نابینا، کور، اعمی

بینا

بینا علی اکبر

بینا محسن

بینالود

بینامتنیت

بینای گیلانی صدرالدین

<hr> مترادف بینایی : دید، رویت، باصره، اطلاع، بصیرت، بینش، دانایی <hr> متضاد بینایی : شنوایی

مترادف بینایی : دید، رویت، باصره، اطلاع، بصیرت، بینش، دانایی متضاد بینایی : شنوایی

بینایی

بینبریج بریل

بینبریج ویلیام

بینبریج کنت

بینتان جزیره

بینجو

بینز پیتر اوگوستین

<hr> مترادف بینش : بصیرت، بینایی، خرد، آگاهی، دانش، درک، دید، شعور، شناخت، فرهنگ، فضل، کمال، معلومات، وقوف

مترادف بینش : بصیرت، بینایی، خرد، آگاهی، دانش، درک، دید، شعور، شناخت، فرهنگ، فضل، کمال، معلومات، وقوف

بینش

بینش تقی

بینش شیرازی عباس علی

<hr> مترادف بینه : برهان، حجت، دلیل، فرنود، منطق

مترادف بینه : برهان، حجت، دلیل، فرنود، منطق

بینه

واژه های حرف "ب" - دانشنامه آزاد فارسی