دانشنامه آزاد فارسی

درب بهشت

درب میان محله

درب کوشک محله

درب کوشکی اسماعیل

درب گنبد شهر

درباره ازادی

درباره ازادی امت مسیح

درباره جنگ

درباره حقوق جنگ و صلح

درباره دین

درباری

دربل مارگارت

دربل کورنلیس

<hr> مترادف دربند : اسیر، بندی، زندانی، گرفتار، محبوس، مغلول، مقید، تنگ، تنگه، بن بست، دژ، قلعه

مترادف دربند : اسیر، بندی، زندانی، گرفتار، محبوس، مغلول، مقید، تنگ، تنگه، بن بست، دژ، قلعه

دربند

دربند غار

دربند پارس رستوران

دربند کیلیکیه

دربندی اقا بن عابد

دربنگا

دربید روستا

<hr> مترادف درجه : پایه، رتبه، مرتبه، حد، میزان، جایگاه، مرتبت، مقام، مکانت، منزلت، منصب، پله، نردبان <hr> برابر پارسی : زینه، پایه، رده، جایگاه، دسته، میزان

مترادف درجه : پایه، رتبه، مرتبه، حد، میزان، جایگاه، مرتبت، مقام، مکانت، منزلت، منصب، پله، نردبان برابر پارسی : زینه، پایه، رده، جایگاه، دسته، میزان

درجه

درجه اکتان

درجه صفر نوشتار

<hr> مترادف درخت : دار، شجر، نهال

مترادف درخت : دار، شجر، نهال

درخت

درخت اسوری

درخت انجیر معابد

درخت بدبو

درخت تصمیم گیری

درخت سرنگون

درخت سوسیس

درخت عرعر

درخت ـ گاهشناسی

درخت ماهی

درخت مرجان

درخت مشعل

درخت مصطکی

درخت موم

درخت نان

درخت نورا

درخت نویل

درخت پر

درخت پهن برگ

درخت چای

درخت چنار

درختزار

درختچه

<hr> مترادف درخش : آذرخش، برق، پرتو، روشنی، نور، براق، درخشنده، ساطع

مترادف درخش : آذرخش، برق، پرتو، روشنی، نور، براق، درخشنده، ساطع

درخش

درخشان حمید

واژه های حرف "د" - دانشنامه آزاد فارسی