دانشنامه آزاد فارسی

سایه انداز

سایه بازی

<hr> مترادف سایه روشن : تاریک روشن، تیره روشن

مترادف سایه روشن : تاریک روشن، تیره روشن

سایه روشن

سایه ها

سایه کامل

سایو تومه

سایو تومه و پرنسیپه

سایو فرانسیسکو

سایو لوییس

سایو پایولو ایالت

سایو پایولو شهر

سایو کارلوس

سایورا کارلوس

سایوز

سایونجی کینموچی

سایپا

سایپا باشگاه

سایپان

سایکس سر پرسی

سایکس ـ پیکو قرارداد

سایگو تاکاموری

سایگون احمد عدنان

ساییدگی مفصل

سایین تپه

ساییچو

سب النبی

سب قلعه

سبا

سبا سوره

سبا عبدالله بن

سبائیه

سباستیانو دل پیومبو

سباستیانوس قدیس

سباشی

سباعی مصطفی

سباعی یوسف

<hr> مترادف سبب : انگیزه، جهت، دلیل، علت، منبع، موجب، باعث، مسبب، واسطه، وسیله، داعیه، طرز، طریق، منوال، خویشاوندی، قرابت، نسبت، علاقه ، آلت، افزار، ابزار، طناب، ریسمان <hr> متضاد سبب : بیگانگی، نسب <hr> برابر پارسی : دست آویز، انگیزه

مترادف سبب : انگیزه، جهت، دلیل، علت، منبع، موجب، باعث، مسبب، واسطه، وسیله، داعیه، طرز، طریق، منوال، خویشاوندی، قرابت، نسبت، علاقه ، آلت، افزار، ابزار، طناب، ریسمان متضاد سبب : بیگانگی، نسب برابر پارسی : دست آویز، انگیزه

سبب

سبب شناسی

<hr> مترادف سبت : شنبه، آخرین روز هفته قوم یهود

مترادف سبت : شنبه، آخرین روز هفته قوم یهود

سبت

سبتای صوی

سبته

سبتورپ جان

سبتی گری

سبح البحر

<hr> مترادف سبحان : تنزیه، تنزیه کردن، سبحان اله گفتن، خدا را به پاکی یاد کردن، پاک بودن، پاکیزه کردن، پاک، منزه <hr> برابر پارسی : پاک، پاکیزه

مترادف سبحان : تنزیه، تنزیه کردن، سبحان اله گفتن، خدا را به پاکی یاد کردن، پاک بودن، پاکیزه کردن، پاک، منزه برابر پارسی : پاک، پاکیزه

سبحان

سبحان رای

سبحان قلی خان اشترخانی

سبحان قلی خان نامه

واژه های حرف "س" - دانشنامه آزاد فارسی