دانشنامه آزاد فارسی

ساعت گرگ و میش

ساعد مراغه ای محمد

ساعدی غلامحسین

ساعی هادی

ساعی کریم

ساغری سازان محله

ساغری هروی

ساغند

ساف

سافت بال

سافو

سافک

سافک تامس

سافک هنری

سافک چارلز

ساق بند

<hr> برابر پارسی : ازغوزک تا زانو

برابر پارسی : ازغوزک تا زانو

ساق پا

ساق پیچ

<hr> مترادف ساقدوش : شاه بالا، همراه، ملازم داماد یا عروس در شب زفاف <hr> برابر پارسی : ساگدوش، همدوش

مترادف ساقدوش : شاه بالا، همراه، ملازم داماد یا عروس در شب زفاف برابر پارسی : ساگدوش، همدوش

ساقدوش

<hr> مترادف ساقه : اساس، پایه، تنه، درخت، عقبه سپاه، عقبه لشکر ، جلودار، طلایه <hr> برابر پارسی : ساگه، شاخه

مترادف ساقه : اساس، پایه، تنه، درخت، عقبه سپاه، عقبه لشکر ، جلودار، طلایه برابر پارسی : ساگه، شاخه

ساقه

ساقه رونده

ساقه زیرزمینی

ساقه مغز

<hr> مترادف ساقی : ایاغچی، چمانی، شرابدار، قدح پیما، سبوکش، نوشگر ، محبوب، معشوق، پیر، مراد، خدا <hr> متضاد ساقی : میگسار، شرابخوار <hr> برابر پارسی : پیاله گردان، چمانی، ساغرانداز

مترادف ساقی : ایاغچی، چمانی، شرابدار، قدح پیما، سبوکش، نوشگر ، محبوب، معشوق، پیر، مراد، خدا متضاد ساقی : میگسار، شرابخوار برابر پارسی : پیاله گردان، چمانی، ساغرانداز

ساقی

<hr> برابر پارسی : چمانی نامه

برابر پارسی : چمانی نامه

ساقی نامه

<hr> مترادف سال : واحد زمان، روز، دوازده ماه ، عام، سنه، پایه، کلاس، دانشپایه، طول عمر، سن، زاد، دوره فعالیت سازمان، موسسه، تاریخ، مراسم سال روزدرگذشت، ساج، چوب ساج، کشتی، جهاز

مترادف سال : واحد زمان، روز، دوازده ماه ، عام، سنه، پایه، کلاس، دانشپایه، طول عمر، سن، زاد، دوره فعالیت سازمان، موسسه، تاریخ، مراسم سال روزدرگذشت، ساج، چوب ساج، کشتی، جهاز

سال

سال جهانی تعلیم و تربیت

سال خراجی

سال خطا و ایغور

سال مبارزه جهانی با بی سوادی

سال مرگ ریکاردو ریش

سال نوری

سال های خطا و ایغور

سال های سگی

سال چینه

سال ژیوفیزیکی بین المللی

سال گذشته در مارینباد

سال یابی با پتاسیم ـ ارگون

سال یابی براساس زمان سنجی

سال یابی زیاگانی

سال یابی ضربدری

سال یابی نسبی

سالا شهر

<hr> برابر پارسی : سبزیانه

سالاد

سالادو

<hr> مترادف سالار : باشلیق، سپهسالار، سردار، فرمانده، پیر، ریش سفید، کهنسال، مسن، رئیس، سرور، شاه، بزرگ، مهتر، رهبر، ممتاز، برجسته، عالی

مترادف سالار : باشلیق، سپهسالار، سردار، فرمانده، پیر، ریش سفید، کهنسال، مسن، رئیس، سرور، شاه، بزرگ، مهتر، رهبر، ممتاز، برجسته، عالی

واژه های حرف "س" - دانشنامه آزاد فارسی