دانشنامه آزاد فارسی

سکستان

سکستت زهی

سکستوس امپیریکوس

سکستوس پومپیوس

<hr> مترادف سکسکه : فواق، هکه

مترادف سکسکه : فواق، هکه

سکسکه

سکش فهروار

سکلی

<hr> برابر پارسی : سکنگبین

سکنجبین

سکندراباد

سکه سازان

سکه و سکه شناسی

سکو توره احمد

سکوت بره ها

سکوت شیرازی ابوالقاسم

سکوت کلی

<hr> برابر پارسی : بی دین گرایی

برابر پارسی : بی دین گرایی

سکولاریسم

<hr> مترادف سکون : ایستایی، توقف، ثبات، خموشی، رکود، فترت، وقفه ، آرام، آرامش، آسایش، قرار، آرمیدن، قراریافتن <hr> متضاد سکون : تحرک <hr> برابر پارسی : آرامش، آرامیدن

مترادف سکون : ایستایی، توقف، ثبات، خموشی، رکود، فترت، وقفه ، آرام، آرامش، آسایش، قرار، آرمیدن، قراریافتن متضاد سکون : تحرک برابر پارسی : آرامش، آرامیدن

سکون

سکونتگاه زیرزمینی

سکونخا

سکوندی تاکورادی

سکوی موج بریده

سکویا

سکویل تامس

سکویل ـ وست ویتا

سکی تاکاکاسو

سکی پیترو انجلو

سکی کووا

<hr> مترادف سکینه : آرام، آرامش، طمانینه، قرار، آرامش خاطر، سکنیت، وقار <hr> متضاد سکینه : تلاطم

مترادف سکینه : آرام، آرامش، طمانینه، قرار، آرامش خاطر، سکنیت، وقار متضاد سکینه : تلاطم

سکینه

<hr> مترادف سگ : تازی، کلب <hr> متضاد سگ : گربه

مترادف سگ : تازی، کلب متضاد سگ : گربه

سگ

سگ بزرگ

سگ دندان

سگ دوانی

سگ زبان

سگ ـ پرنده نقش مایه

سگ ماهی

سگ ولگرد

سگ کش

سگ کوچک

سگالن ویکتور

سگان شکاری

سگاینگ بخش

سگاینگ شهر

سگد

سگرتی

سگره امیلیو

سگزاباد تپه

سگزابادی

<hr> مترادف سگسار : سگ وار، پاچه گیر، سگ سر، آزمند، آزور، حریص، طماع ، دنیاپرست، مادی <hr> متضاد سگسار : قانع، خرسند

مترادف سگسار : سگ وار، پاچه گیر، سگ سر، آزمند، آزور، حریص، طماع ، دنیاپرست، مادی متضاد سگسار : قانع، خرسند

واژه های حرف "س" - دانشنامه آزاد فارسی