دانشنامه آزاد فارسی

شجریان محمدرضا

شحرور محمد

<hr> مترادف شحنه : پاسبان، داروغه، ضابط، عسس، گزمه، محتسب، نگهبان <hr> برابر پارسی : پاسبان، پاسدار، شبگرد

مترادف شحنه : پاسبان، داروغه، ضابط، عسس، گزمه، محتسب، نگهبان برابر پارسی : پاسبان، پاسدار، شبگرد

شحنه

شحنه مازندرانی محمدمهدی

شخار

شخانه

شخص ثالث

شخص حقیقی و حقوقی

<hr> مترادف شخصیت : سجیه، منش، تشخص <hr> برابر پارسی : سرشت، بزرگواری، والایی، منش

مترادف شخصیت : سجیه، منش، تشخص برابر پارسی : سرشت، بزرگواری، والایی، منش

شخصیت

شخصیت چندگانه

شد

شداد

شدادیان

شدالازار

<hr> مترادف شدت : تشدد، تندی، حدت، درشتی، سختی، سورت، صلابت، ضراء، عذاب، قوت، نجدت، نکراء، بسیاری، فراوانی، کثرت <hr> متضاد شدت : لطف <hr> برابر پارسی : تندی، سختی

مترادف شدت : تشدد، تندی، حدت، درشتی، سختی، سورت، صلابت، ضراء، عذاب، قوت، نجدت، نکراء، بسیاری، فراوانی، کثرت متضاد شدت : لطف برابر پارسی : تندی، سختی

شدت

شدت جریان

شدت درخششی

شدت صوت

شدر هانس

شدلتسه

شدود

شدیاق فارس

شذرات الذهب

شذرات المعارف

<hr> مترادف شر : بدی، تباهی، فساد، آشوب، شورش، غائله، فتنه <hr> متضاد شر : خیر <hr> برابر پارسی : بد، بدنهادی، آزاررسانی، بدی

مترادف شر : بدی، تباهی، فساد، آشوب، شورش، غائله، فتنه متضاد شر : خیر برابر پارسی : بد، بدنهادی، آزاررسانی، بدی

شر

شر انتونی

شر دپارتمان

<hr> مترادف شراب : باده، خمر، رحیق، سلیل، صهبا، مدام، مسکر، مل، می، نبید، نبیذ <hr> برابر پارسی : می، باده، آب رز، نوشیدنی

مترادف شراب : باده، خمر، رحیق، سلیل، صهبا، مدام، مسکر، مل، می، نبید، نبیذ برابر پارسی : می، باده، آب رز، نوشیدنی

شراب

شراره خورشیدی

<hr> مترادف شراع : بادبان، خیمه، سایبان، شامیانه

مترادف شراع : بادبان، خیمه، سایبان، شامیانه

شراع

شراف ایرنه

<hr> مترادف شرافت : اصالت، بزرگواری، عفت، نجابت <hr> متضاد شرافت : بی عفتی <hr> برابر پارسی : نیک گوهری، بزرگمنشی، والایی

مترادف شرافت : اصالت، بزرگواری، عفت، نجابت متضاد شرافت : بی عفتی برابر پارسی : نیک گوهری، بزرگمنشی، والایی

شرافت

شرافت سعید

شراپشر

شراپنل هنری

شرایط استاندارد

شرایع

شرایع رسولی

شراینر اولیو امیلی

شراینر ویلیام

شربت خوران

<hr> مترادف شربت دار : ایاغچی، ساقی، شربتدار

واژه های حرف "ش" - دانشنامه آزاد فارسی