دانشنامه آزاد فارسی

<hr> مترادف طلب : جست وجو، التماس، خواست، تقاضا، خواستاری، خواهش، مطالبه، جستن، خواستن، بستانکاری <hr> متضاد طلب : بده، بده کاری، دین، قرض <hr> برابر پارسی : بستانکاری، خواستن، جستن، بستان کاری، خواست

مترادف طلب : جست وجو، التماس، خواست، تقاضا، خواستاری، خواهش، مطالبه، جستن، خواستن، بستانکاری متضاد طلب : بده، بده کاری، دین، قرض برابر پارسی : بستانکاری، خواستن، جستن، بستان کاری، خواست

طلب

<hr> مترادف طلبه : تلمیذ، دانش آموز، دانشجو، محصل علوم دینی ، دین پژوه، مذهب پژوه <hr> متضاد طلبه : استاد <hr> برابر پارسی : دین پژوه، دین آموز، هاوَشت

مترادف طلبه : تلمیذ، دانش آموز، دانشجو، محصل علوم دینی ، دین پژوه، مذهب پژوه متضاد طلبه : استاد برابر پارسی : دین پژوه، دین آموز، هاوَشت

طلبه

طلحند

طلحه بن طاهر

طلحه بن عبیدالله تیمی

طلحه مروزی

طلحک

<hr> مترادف طلسم : افسون، تعویذ، جادو، سحر، نیرنگ، جادوشده، سحرشده، افسون شده <hr> برابر پارسی : جادو، نیرنگ، افسون

مترادف طلسم : افسون، تعویذ، جادو، سحر، نیرنگ، جادوشده، سحرشده، افسون شده برابر پارسی : جادو، نیرنگ، افسون

طلسم

طلسم ایوان غار

طلعت پاشا محمد

<hr> مترادف طلوع : برآمدن، دمیدن ، طلعت، پیدایش، پیدایی، ظهور <hr> متضاد طلوع : غروب کردن، غروب، زوال، افول <hr> برابر پارسی : تابیدن، برآمدن، سرزدن، برآمد، بردمیدن، پگاه

مترادف طلوع : برآمدن، دمیدن ، طلعت، پیدایش، پیدایی، ظهور متضاد طلوع : غروب کردن، غروب، زوال، افول برابر پارسی : تابیدن، برآمدن، سرزدن، برآمد، بردمیدن، پگاه

طلوع

طلیحه بن خویلد

<hr> مترادف طناب : بند، حبل، خطام، رسن، رشته، ریسمان <hr> برابر پارسی : ریسمان، رسن، رشتک، کمند

مترادف طناب : بند، حبل، خطام، رسن، رشته، ریسمان برابر پارسی : ریسمان، رسن، رشتک، کمند

طناب

طناب دار

طناب پشتی

<hr> مترادف طنبور : تنبور، طنبوره، چغانه <hr> برابر پارسی : تنبور

مترادف طنبور : تنبور، طنبوره، چغانه برابر پارسی : تنبور

طنبور

طنجه

<hr> مترادف طنز : استهزا، فکاهه، فکاهی، مسخره، هزل ، ناز، طعنه، سرزنش، طعنه زدن، سرزنش کردن، افسوس کردن، مسخره کردن <hr> متضاد طنز : جد <hr> برابر پارسی : شوخی، ریشخند

مترادف طنز : استهزا، فکاهه، فکاهی، مسخره، هزل ، ناز، طعنه، سرزنش، طعنه زدن، سرزنش کردن، افسوس کردن، مسخره کردن متضاد طنز : جد برابر پارسی : شوخی، ریشخند

طنز

طنز تلخ

طنطا

طنطاوی جوهری

طنطاوی محمد عیاد

<hr> مترادف طنین : انعکاس، بازتاب، پژواک، انعکاس صوت، آواز، آهنگ، صدا، نوا، زنگ، خوش آهنگی <hr> برابر پارسی : پژواک، واکنش سدا

مترادف طنین : انعکاس، بازتاب، پژواک، انعکاس صوت، آواز، آهنگ، صدا، نوا، زنگ، خوش آهنگی برابر پارسی : پژواک، واکنش سدا

طنین

طنینی

طه حسین

طه سوره

طه علی محمد

<hr> مترادف طهارت : پاکدامنی، پاکی، تطهیر، تیمم، طهر، غسل، وضو <hr> متضاد طهارت : نجاست <hr> برابر پارسی : پاکی، پاکیزگی، شستن

مترادف طهارت : پاکدامنی، پاکی، تطهیر، تیمم، طهر، غسل، وضو متضاد طهارت : نجاست برابر پارسی : پاکی، پاکیزگی، شستن

طهارت

طهاره الاعراق

طهطاوی احمد بن محمد

طهطاوی رفاعه رافع

طهماسب ایرج

طهماسب صفوی اول

طهماسب صفوی دوم

طهماسب قلی خان جلایر

طهماسب ناصر

طهماسبی ارشد

طهماسبی خلیل

طهماسپ

طهمورث

طهمورث سیاوش

طهوری عبدالغفار

طوارق

طواسین

<hr> مترادف طواف : تطوف، دورزنی، زیارت، طوف، گردش، گرد چیزی گشتن | دست فروش، دوره گرد، کاسب دوره گرد <hr> متضاد طواف : مغازه دار <hr> برابر پارسی : دوره گرد، دورچیزی گشتن، گِردگشتن

مترادف طواف : تطوف، دورزنی، زیارت، طوف، گردش، گرد چیزی گشتن | دست فروش، دوره گرد، کاسب دوره گرد متضاد طواف : مغازه دار برابر پارسی : دوره گرد، دورچیزی گشتن، گِردگشتن

طواف

طوالش

<hr> مترادف طوبی : بهشت، پردیس، جنت، فردوس، خلد، نعیم ، خیر، سعادت، پاک، پاکیزه، نیکو، خوشبو، معطر ، خوشی، خوشا، پاک تر، پاکیزه تر <hr> متضاد طوبی : دوزخ، بدبو <hr> برابر پارسی : خوشی، شادی، درخت بهشتی

مترادف طوبی : بهشت، پردیس، جنت، فردوس، خلد، نعیم ، خیر، سعادت، پاک، پاکیزه، نیکو، خوشبو، معطر ، خوشی، خوشا، پاک تر، پاکیزه تر متضاد طوبی : دوزخ، بدبو برابر پارسی : خوشی، شادی، درخت بهشتی

واژه های حرف "ط" - دانشنامه آزاد فارسی