دانشنامه آزاد فارسی

عبدالکریم مرعشی

عبدالکریم منشی

عبدالکریم گیلانی

عبدخدایی محمدمهدی

عبدلی فرد فریدون

عبدمناف

عبدنغو

عبده بروجردی محمد

عبده جلال

عبده علی

عبده محمد

عبدویی

عبدی اکبر

عبدی عباس

عبدی نیشابوری عبدالله

عبدی پاشا عبدالرحمان

عبر و دیوان المبتداء و الخبر

عبرانیان رساله

<hr> مترادف عبرت : اعتبار، اندرز، پند، درس، شگفت، شگفتی، سنجش، خراج، باج <hr> برابر پارسی : پند، آموزش، آموزه، اندرز، پندآموزی

مترادف عبرت : اعتبار، اندرز، پند، درس، شگفت، شگفتی، سنجش، خراج، باج برابر پارسی : پند، آموزش، آموزه، اندرز، پندآموزی

عبرت

عبری ادبیات

عبری زبان

عبس سوره

عبهر العاشقین

عبود ابراهیم

عبود مارون

<hr> مترادف عبور : تردد، گذار، گذر، ردشدن، گذشتن، مرور <hr> برابر پارسی : گذر، ردشدن، گذار، گذر کردن، گذشتن

مترادف عبور : تردد، گذار، گذر، ردشدن، گذشتن، مرور برابر پارسی : گذر، ردشدن، گذار، گذر کردن، گذشتن

عبور

<hr> مترادف عبور و مرور : آمدوشد، تردد، رفت وآمد، گذر <hr> برابر پارسی : آمد و شد، رفت و آمد

مترادف عبور و مرور : آمدوشد، تردد، رفت وآمد، گذر برابر پارسی : آمد و شد، رفت و آمد

عبور و مرور

عبوشی برهان الدین

عبوقیس

<hr> مترادف عبید : برده، بنده، عبد، غلام

مترادف عبید : برده، بنده، عبد، غلام

عبید

عبید بن ابرص

عبید رجب

عبید زاکانی عبیدالله

عبید شحاته

عبید عیسی

عبیدالله احرار

عبیدالله بن زیاد

عبیدالله خان ازبک

عبیدالله خان اشترخانی

عبیدالله مهدی

عبیده بن حارث بن عبدالمطلب

عتابی کلثوم بن عمرو

عتبات عالیات

عتبه الکتبه

عتبی ابوالحسین عبدالله بن احمد

عتبی ابوجعفر

عتبی تاریخ

<hr> مترادف عترت : آل، اولاد، ذریه، سلاله، فرزند، اقارب، اقوام، خویشاوندان، نزدیکان

مترادف عترت : آل، اولاد، ذریه، سلاله، فرزند، اقارب، اقوام، خویشاوندان، نزدیکان

عترت

واژه های حرف "ع" - دانشنامه آزاد فارسی