دانشنامه آزاد فارسی

علاءالدین محمد غوری

علاءالدین مسعود غوری

علاءالدین و چراغ جادو

علاءالسلطنه محمدعلی خان

علاف ابوالهذیل

علام و اصطلاحات دانشنامه دانش گستر

<hr> مترادف علامت : آیت، آیه، نشان، نشانه، نمود، نمودار، انگ، داغ، شاخص، شاخصه، رایت، علم، اشاره <hr> برابر پارسی : نشانه، آرنگ، نشانی

مترادف علامت : آیت، آیه، نشان، نشانه، نمود، نمودار، انگ، داغ، شاخص، شاخصه، رایت، علم، اشاره برابر پارسی : نشانه، آرنگ، نشانی

علامت

علامت گذاری هسته ای

علامتی

علامرودشت رشته کوه

علامرودشت شهر

علامه امینی

علامه حلی حسن بن یوسف

علامه طباطبایی

علامیر محمود

<hr> مترادف علت : انگیزه، انگیزه، جهت، دلیل، سبب، عامل، مایه، مسبب، موجب، واسطه، وسیله، عیب، نقیصه، بیماری، عارضه <hr> برابر پارسی : انگیزه، چرایی، دستاویز، شوند | ( علّت ) چرایی، چرایی

مترادف علت : انگیزه، انگیزه، جهت، دلیل، سبب، عامل، مایه، مسبب، موجب، واسطه، وسیله، عیب، نقیصه، بیماری، عارضه برابر پارسی : انگیزه، چرایی، دستاویز، شوند | ( علّت ) چرایی، چرایی

علت

علت العلل

علت اولی

علت نخستین

علف اسکوربوت

علف بره

علف بوریا

علف خر

علف خواری

علف دریایی

علف سیر

علف عشق

علف قوش

علف مارماهی

علف مبارک

علف هفت بند

علف پامپاس

علف پشمکی

علف کش

<hr> مترادف علفزار : چراگاه، راود، سبزه زار، مرتع، مرغزار، مرغزار <hr> متضاد علفزار : کشتزار <hr> برابر پارسی : چراگاه، مرغزار

مترادف علفزار : چراگاه، راود، سبزه زار، مرتع، مرغزار، مرغزار متضاد علفزار : کشتزار برابر پارسی : چراگاه، مرغزار

علفزار

علفزارهای مناطق معتدل

علق سوره

علقمه بن عبده

علل الشرایع

<hr> مترادف علم : بیرق، پرچم، درفش، رایت، علامت، نشان، مشهور، معروف، نامی، اسم خاص، لغت | حکمت، دانش، معرفت، اطلاع، یقین <hr> متضاد علم : جهل، نادانی <hr> برابر پارسی : دانش، پرچم، نشان، درفش، دانایی

مترادف علم : بیرق، پرچم، درفش، رایت، علامت، نشان، مشهور، معروف، نامی، اسم خاص، لغت | حکمت، دانش، معرفت، اطلاع، یقین متضاد علم : جهل، نادانی برابر پارسی : دانش، پرچم، نشان، درفش، دانایی

واژه های حرف "ع" - دانشنامه آزاد فارسی