دانشنامه آزاد فارسی

قطب الدین محمد غوری

قطب الدین محمود

قطب الدین مودود

قطب الدین مودود چشتی

قطب جنوب

قطب راوندی سعید بن عبدالله

قطب زاده صادق

قطب شاهیان

قطب شمال

قطب محیی عبدالله

قطب مغناطیسی

قطب منار

<hr> برابر پارسی : سونما

قطب نما

قطب نمای مغناطیسی

قطب نمای میلی

قطب نمای ژیروسکوپی

قطبش

قطبش زدا

قطبش سنج

قطبش سنجی

قطبش نما

قطبش نگاری

قطبیدگی

<hr> مترادف قطر : پهنا، ستبرا، ضخامت، کلفتی، خطه، سرزمین، ناحیه، کرانه <hr> برابر پارسی : کلفتی، ستبر، کرانه، کران، ترامون

مترادف قطر : پهنا، ستبرا، ضخامت، کلفتی، خطه، سرزمین، ناحیه، کرانه برابر پارسی : کلفتی، ستبر، کرانه، کران، ترامون

قطر

قطرالندی و بل الصدی

قطران

قطران تبریزی شرف الدین ابومنصور

قطران زغال سنگ

قطرم روستا

قطره اصفهانی عبدالوهاب

قطرویه

قطز بن عبدالله

<hr> مترادف قطع : انقطاع، برش، جدایی، فک، بریده، جدا، گسسته، گسیخته، بریدن، گسستن، گسیختن، بریدگی، گسیختگی، قطعه، اندازه، قالب، یقین <hr> متضاد قطع : وصل <hr> برابر پارسی : بریدن، جداکردن، گسستن

مترادف قطع : انقطاع، برش، جدایی، فک، بریده، جدا، گسسته، گسیخته، بریدن، گسستن، گسیختن، بریدگی، گسیختگی، قطعه، اندازه، قالب، یقین متضاد قطع : وصل برابر پارسی : بریدن، جداکردن، گسستن

قطع

قطع عضو

قطع مخروطی

<hr> برابر پارسی : پیمان نامه

برابر پارسی : پیمان نامه

قطعنامه

قطعنامه 598 شورای امنیت

<hr> مترادف قطعه : پاره، تکه، خرده، دانه، عدد، فقره، لخت، بخش، پارچه، قطع، قاره <hr> برابر پارسی : تکه، بخش، پاره، تِکه

مترادف قطعه : پاره، تکه، خرده، دانه، عدد، فقره، لخت، بخش، پارچه، قطع، قاره برابر پارسی : تکه، بخش، پاره، تِکه

قطعه

قطعه ای امیرهوشنگ

قطعه کروی

قطعیه

قطغن

قطورچای

قطیف

<hr> مترادف قطیفه : جامه پرزدار، فوطه، لنگ

واژه های حرف "ق" - دانشنامه آزاد فارسی