دانشنامه آزاد فارسی

لنینیسم

<hr> مترادف له : آبگز، فاسد، لهیده، پاشیده، خرد، شکسته، کوبیده، کوفته، مضمحل

مترادف له : آبگز، فاسد، لهیده، پاشیده، خرد، شکسته، کوبیده، کوفته، مضمحل

له

له دوک ان

له دوک تو

له مارکه

له کوس

لهار فرانتس

لهاسا

لهاک

لهتونن یویل

<hr> مترادف لهجه : گویش، زبان، لسان، گفتار <hr> برابر پارسی : گویش، سرزبان

مترادف لهجه : گویش، زبان، لسان، گفتار برابر پارسی : گویش، سرزبان

لهجه

لهجه اللغات

لهراسپ

لهستان

لهستان دالان

لهستانی

لهستانی ادبیات

لهو الات

<hr> مترادف لو : افشا، رسوا، فاش، شفه، لب، لوچه، بلندی، پشته، تپه، رش، زرداب، صفرا

مترادف لو : افشا، رسوا، فاش، شفه، لب، لوچه، بلندی، پشته، تپه، رش، زرداب، صفرا

لو

لو ار کیبالد

لو اور

لو بل ژوزف

لو دوین بریدل

لو سر دیوید

لو سیماخوس

لو شون

لو لوکل

لو موند دیپلماتیک

لو وان

لو وو لویی

لو وکسن

لو پوین

لو پویی

لو کروزو

لو کنت دولیل شارل ماری رنه

لو کوربوزیه

لوئی

لوئی سیزدهم

لوئی شانزدهم

لوئی فیلیپ

لوئی نهم

لوئی هشتم

لوئی پانزدهم

لوئی چهاردهم

لوئی یازدهم

لوئیزویل

لوئیزیانا

لوار

واژه های حرف "ل" - دانشنامه آزاد فارسی