دانشنامه آزاد فارسی

<hr> مترادف منزلت : شان، درجه، رتبه، مقام، مرتبه، مرتبت، حد، محل، پایگاه، جایگاه، پایه، ارزش، اهمیت، اعتبار، ارج، بها، جاه، شان، قدر، قرب، حرمت، آبرو <hr> برابر پارسی : ارج، پایگاه، والایی، فرمندی، شکوه

مترادف منزلت : شان، درجه، رتبه، مقام، مرتبه، مرتبت، حد، محل، پایگاه، جایگاه، پایه، ارزش، اهمیت، اعتبار، ارج، بها، جاه، شان، قدر، قرب، حرمت، آبرو برابر پارسی : ارج، پایگاه، والایی، فرمندی، شکوه

منزلت

منزله بین المنزلتین

منزوی احمد

منزوی حسین

منزوی سازی کربنی

منزوی علی نقی

منزوی محمدرضا

منزیز رابرت گوردون

منزیز ویلیام

منس

منسبریج البرت

منسرح بحر

منسفیلد

منسفیلد جین

منسفیلد کاترین

<hr> مترادف منسوجات : بافته ها، پارچه ها، بافته شده ها، بافتنی ها

مترادف منسوجات : بافته ها، پارچه ها، بافته شده ها، بافتنی ها

منسوجات

منسون پاتریک

منسی

منسینگ یوهانس پتروس

منسیوس

منسیکلس

منشا انواع از طریق گزینش طبیعی

<hr> مترادف منشات : تحریرات، مراسلات، مکتوبات، نامه ها

مترادف منشات : تحریرات، مراسلات، مکتوبات، نامه ها

منشات

منشات قایم مقام فراهانی

منشاد

منشاوی محمدصدیق

منشن

<hr> مترادف منشور : اجازه، حکم، خط، رقعه، رقیمه، طغرا، طومار، عرضحال، عریضه، فرمان، کاغذ، مراسله، مرقومه، مکتوب، نامه، نبشته، نوشته، ورقه، بلور، چندوجهی، پراکنده، منتشر، زنده شده، مبعوث، اصول، نظریات <hr> برابر پارسی : شوشه، فرمان، فرمان شاهی

مترادف منشور : اجازه، حکم، خط، رقعه، رقیمه، طغرا، طومار، عرضحال، عریضه، فرمان، کاغذ، مراسله، مرقومه، مکتوب، نامه، نبشته، نوشته، ورقه، بلور، چندوجهی، پراکنده، منتشر، زنده شده، مبعوث، اصول، نظریات برابر پارسی : شوشه، فرمان، فرمان شاهی

منشور

منشور 77

منشور 88

منشور نیکول

منشور پاپ

منشوری سمرقندی احمد بن محمد

منشویک

منشی الممالک

منشی جوان کامبیز

منشی زاده داود

منشی زاده منوچهر

منشی زاده میرزا ابراهیم خان

منشی زاده کیومرث

منشی نخجوانی محمد

منشی پور مهیار

منشیکوف الکساندر

<hr> مترادف منصور : پیروز، چیره، غالب، فاتح، فیروز، نصرت یافته، فیروزمند، مظفر <hr> متضاد منصور : مغلوب، مقهور <hr> برابر پارسی : پرویز

مترادف منصور : پیروز، چیره، غالب، فاتح، فیروز، نصرت یافته، فیروزمند، مظفر متضاد منصور : مغلوب، مقهور برابر پارسی : پرویز

واژه های حرف "م" - دانشنامه آزاد فارسی