دانشنامه اسلامی

<hr> برابر پارسی : آتش زا

باروت

باروخ اسپینوزا

باروری ابرها

باروسما

بارک

بارکده

بارکزایی

بارکنا

بارکه

بارگاه های بقیع

<hr> مترادف باری : به هرجهت، به هرحال، درهرصورت، بارکش ، باردار، ثقیل، سنگین، گران، وزین ، آفریننده، آفریدگار، باریتعالی، خالق ، باریک، پهن، ضخیم، عرض <hr> متضاد باری : سواری، سبک، آفریده، مخلوق

مترادف باری : به هرجهت، به هرحال، درهرصورت، بارکش ، باردار، ثقیل، سنگین، گران، وزین ، آفریننده، آفریدگار، باریتعالی، خالق ، باریک، پهن، ضخیم، عرض متضاد باری : سواری، سبک، آفریده، مخلوق

باری

باری در قران

باریجه

<hr> مترادف باز : اسم نیز، هم، همچنین، گشاده، منبسط، گشوده، مفتوح، وا ، ازنو، دوباره، دایر، برقرار، برپا، سنقر، قوش، قلیا ، باج، باژ، خراج، جدا، روشن، منفصل، روباز، بی مانع، آزاد، فاصله دار، چا <hr> متضاد باز : بسته، اسید

مترادف باز : اسم نیز، هم، همچنین، گشاده، منبسط، گشوده، مفتوح، وا ، ازنو، دوباره، دایر، برقرار، برپا، سنقر، قوش، قلیا ، باج، باژ، خراج، جدا، روشن، منفصل، روباز، بی مانع، آزاد، فاصله دار، چا متضاد باز : بسته، اسید

باز

باز در عرفان

<hr> مترادف بازار : بازارچه، بازارگاه، بازارگه، تیمچه، راسته، رسته، سوق ، معامله، خریدوفروش، سروکار <hr> متضاد بازار : میدان

مترادف بازار : بازارچه، بازارگاه، بازارگه، تیمچه، راسته، رسته، سوق ، معامله، خریدوفروش، سروکار متضاد بازار : میدان

بازار

بازار ازاد

بازار اسلامی

بازار اوراق بهادار و سهام

بازار بدر

بازار جق

بازار در قران

بازار شام

بازار عکاظ

بازار مکه

بازارهای تاریخی دمشق

بازارهای عرب پیش از اسلام

بازارهای موسمی

بازبدی

بازبهادر

بازتاب بلاغت قران

<hr> مترادف بازجویی : استفسار، استنطاق، بازپرسی، پرسش، تحقیق

مترادف بازجویی : استفسار، استنطاق، بازپرسی، پرسش، تحقیق

بازجویی

بازخرید خدمت

بازخواست از تکلیف

بازخوانی کتاب تفسیر مبهمات القران

بازدارندگی نماز

بازداری

<hr> مترادف بازداشت : اسیر، بندی، توقیف، حبس، دستگیر، زندانی، گرفتار، محبوس ، منع، جلوگیری، نهی <hr> متضاد بازداشت : آزاد، رها، امر

مترادف بازداشت : اسیر، بندی، توقیف، حبس، دستگیر، زندانی، گرفتار، محبوس ، منع، جلوگیری، نهی متضاد بازداشت : آزاد، رها، امر

بازداشت

بازدید از اماکن مقدس

<hr> مترادف بازرسی : بررسی، پژوهش، تحقیق، رسیدگی، تفتیش، سرکشی، نظارت

مترادف بازرسی : بررسی، پژوهش، تحقیق، رسیدگی، تفتیش، سرکشی، نظارت

بازرسی

<hr> مترادف بازرگان : پیشه ور، تاجر، سوداگر، کاسب، محترف، معامله گر، ثروتمند، دارا <hr> متضاد بازرگان : فقیر

مترادف بازرگان : پیشه ور، تاجر، سوداگر، کاسب، محترف، معامله گر، ثروتمند، دارا متضاد بازرگان : فقیر

واژه های حرف "ب" - دانشنامه اسلامی