دانشنامه اسلامی

جریریه

جریمه نقدی

جرین

<hr> مترادف جزء : پاره، تکه، قطعه، شمه، عنصر <hr> متضاد جزء : کل <hr> برابر پارسی : بخش، بند، پاره، لخت

مترادف جزء : پاره، تکه، قطعه، شمه، عنصر متضاد جزء : کل برابر پارسی : بخش، بند، پاره، لخت

جزء

جزء قران

جزء نزد محدثان

جزءا

جزءلایتجزا

<hr> مترادف جزئی : اندک، کم، ناچیز <hr> متضاد جزئی : کلی

مترادف جزئی : اندک، کم، ناچیز متضاد جزئی : کلی

جزئی

جزئی منطقی

جزئی و کلی

جزئیت

جزئیت بسمله در سوره

جزئیت شرطیه متصله

جزئیت قضیه

جزئیت موضوع

<hr> برابر پارسی : پادافره، سزا، کیفر

برابر پارسی : پادافره، سزا، کیفر

جزاء

جزاؤه

جزاؤهم

جزاؤکم

جزائری

جزائری عبدالله بن نورالدین

جزاهم

جزای غیر قابل تکرار

جزای قابل تکرار

جزایر تنب

جزایری محمدجعفر

جزایری نعمت الله

جزری محمد بن ابراهیم

جزری محمد بن محمد

<hr> مترادف جزع : التماس، الحاح، بی تابی، بی قراری، تضرع، جزوع، زاری، فزع، ناشکیبایی، ناله، ندبه <hr> برابر پارسی : زاری، بیتابی، ناشکیبی

مترادف جزع : التماس، الحاح، بی تابی، بی قراری، تضرع، جزوع، زاری، فزع، ناشکیبایی، ناله، ندبه برابر پارسی : زاری، بیتابی، ناشکیبی

جزع

جزع یمانی

جزعنا

<hr> مترادف جزم : استوار، بی تردید، قطع، قطعی، محکم، مستحکم <hr> برابر پارسی : بی باز گرد

مترادف جزم : استوار، بی تردید، قطع، قطعی، محکم، مستحکم برابر پارسی : بی باز گرد

جزم

جزوعا

جزولی

جزى

جزیتهم

<hr> مترادف جزیره : آبخست، آبخوست، آبخو، آداک <hr> برابر پارسی : آبخوست

مترادف جزیره : آبخست، آبخوست، آبخو، آداک برابر پارسی : آبخوست

واژه های حرف "ج" - دانشنامه اسلامی