دانشنامه اسلامی

خبر محفوف به قرینه ظنی

خبر محفوف به قرینه قطعی

خبر مرسل

خبر مسند

خبر مشهور

خبر مصحف لفظی

خبر مصحف معنوی

خبر مصرح

خبر مظنون الصدق

خبر مظنون الصدق ضروری

خبر مظنون الکذب

خبر معلوم الصدق

خبر معلوم الکذب

خبر معلوم الکذب ضروری

خبر معلوم الکذب نظری

خبر معکوس

خبر مقرر

خبر مقطوع الصدور

خبر موثق

خبر ناقل

خبر و انشا

خبر واحد

خبر پیامبر از اینده عمار

خبر پیروزی اسلام

خبر کاذب

خبرا

خبرحاکمیت مستضعفان

خبرهای غیبی امام رضا

خبرگزاری اهل بیت

خبرگزاری بین المللی قران

<hr> مترادف خبز : نان، رزق، روزی، معاش، معیشت <hr> متضاد خبز : ماء، آب

مترادف خبز : نان، رزق، روزی، معاش، معیشت متضاد خبز : ماء، آب

خبز

خبز ارزی

خبزا

<hr> مترادف خبط : اشتباه، تقصیر، خطا، خطیئه، سهو، شبهه، غلط، قصور، کژروی، گناه، لغزش، آشفتگی، پریشانی، شوریدگی، اختلال <hr> برابر پارسی : لغزش، کژروی، کج روی

مترادف خبط : اشتباه، تقصیر، خطا، خطیئه، سهو، شبهه، غلط، قصور، کژروی، گناه، لغزش، آشفتگی، پریشانی، شوریدگی، اختلال برابر پارسی : لغزش، کژروی، کج روی

خبط

خبل

خبو

خبیب بن عدی

خبیب بن عدی اوسی

خبیب بن عدی اوسی انصاری

<hr> مترادف خبیث : بدخواه، بدذات، بدطینت، بدسرشت، بدکار، بدمنش، بدنیت، ناکس، پست فطرت، بدنهاد ، شرور، شریر، قبیح، مستهجن، پلید، ناپاک، نجس ، پست، سفله، فرومایه، زشت کار <hr> متضاد خبیث : خوش طینت، پاک <hr> برابر پارسی : بدنهاد، بدسرشت، گُجستک، پلید، ناپاک

مترادف خبیث : بدخواه، بدذات، بدطینت، بدسرشت، بدکار، بدمنش، بدنیت، ناکس، پست فطرت، بدنهاد ، شرور، شریر، قبیح، مستهجن، پلید، ناپاک، نجس ، پست، سفله، فرومایه، زشت کار متضاد خبیث : خوش طینت، پاک برابر پارسی : بدنهاد، بدسرشت، گُجستک، پلید، ناپاک

خبیث

خبیثه

<hr> مترادف خبیر : آگاه، بصیر، خبره، سیاستمدار، کاردان، مطلع، واقف <hr> متضاد خبیر : ناآگاه <hr> برابر پارسی : کارآزموده، کاردان، آگاه

مترادف خبیر : آگاه، بصیر، خبره، سیاستمدار، کاردان، مطلع، واقف متضاد خبیر : ناآگاه برابر پارسی : کارآزموده، کاردان، آگاه

خبیر

خبیرا

خبیص

ختار

ختامه

ختر

<hr> مترادف ختلان : خدعه کردن، فریب دادن، گول زدن، نیرنگ زدن

مترادف ختلان : خدعه کردن، فریب دادن، گول زدن، نیرنگ زدن

ختلان

واژه های حرف "خ" - دانشنامه اسلامی