دانشنامه اسلامی

کالذی

کالذین

کالرمیم

کالصریم

کالطود

کالظلل

کالعرجون

کالعهن

کالف

کالفجار

کالفخار

کالفراش

کالقصر

کالمجرمین

کالمعلقه

کالمفسدین

کالمهل

کالوهم

کام برداشتن با تربت

کام دهی حورالعین

کامثال

کامرون

<hr> مترادف کامل : تام، تمام، جامع، درست، متکامل، مستوفا، مکمل، نیک، بی عیب، بی نقص، پر، خردمند، دانا، عالم، فاضل، جاافتاده، مسن <hr> متضاد کامل : ناقص <hr> برابر پارسی : درست، رسا، آرسته، همه گیر، اسپور، بُوَنده

مترادف کامل : تام، تمام، جامع، درست، متکامل، مستوفا، مکمل، نیک، بی عیب، بی نقص، پر، خردمند، دانا، عالم، فاضل، جاافتاده، مسن متضاد کامل : ناقص برابر پارسی : درست، رسا، آرسته، همه گیر، اسپور، بُوَنده

کامل

کامل البهائی

کامل الزیارات

کامل الزیاره

کامل الصناعتین

کامل الصناعتین فی البیطره و الزردقه المعروف بـ الناصری

کامل الصناعه الطبیه

کامل بن حسین الحلبی الغزی

کامل بن حسین حلبی غزی

کامل بهایی

کامل ترین انسان

کاملیه

<hr> مترادف کان : کانسار، معدن، سرچشمه، منشا، مرکز

مترادف کان : کانسار، معدن، سرچشمه، منشا، مرکز

کان

کانادا

کانما

کانه

کانها

کانهم

کانهن

کانو

کانون عفت قران

کانک

کانی شناسی ابوریحان بیرونی

<hr> مترادف کاهلی : بیکارگی، تنبلی، تن پروری، سستی، سهل انگاری، ناتوانی <hr> متضاد کاهلی : تلاشگری، زرنگی <hr> برابر پارسی : تنبلی

مترادف کاهلی : بیکارگی، تنبلی، تن پروری، سستی، سهل انگاری، ناتوانی متضاد کاهلی : تلاشگری، زرنگی برابر پارسی : تنبلی

کاهلی

کاوشی در تاریخ جمع قران

کاوشی در حکم فقهی صابیان

واژه های حرف "ک" - دانشنامه اسلامی