فرهنگستان زبان و ادب

انسان دوستانه

انسان دوستی

انسان ریخت

انسان زاد

انسان سنجی

انسان شناختی

انسان شناس

انسان شناسی

انسان شناسی جسمانی

انسان شناسی زیست فرهنگی

انسان شناسی فرهنگی

انسان فرمان

انسان محور

انسان محوری

انسان نما

انسان گرا

انسان گرایانه

<hr> برابر پارسی : آدمیگرایی

برابر پارسی : آدمیگرایی

انسان گرایی

<hr> برابر پارسی : آدمی، مردمی

برابر پارسی : آدمی، مردمی

انسانی

<hr> برابر پارسی : هماهنگی، همبستگی

برابر پارسی : هماهنگی، همبستگی

انسجام

انسجامی

<hr> مترادف انسداد : بند، بندش، سد، گرفتگی، گیر <hr> متضاد انسداد : انفتاح <hr> برابر پارسی : بسته شُدن، بندش

مترادف انسداد : بند، بندش، سد، گرفتگی، گیر متضاد انسداد : انفتاح برابر پارسی : بسته شُدن، بندش

انسداد

انسداد برخوانی

انسدادی چاکنایی

انسلادوس

انشایی

<hr> مترادف انشعاب : افتراق، پاشیدگی، پراکندگی، تفرقه، تقسیم، جدایی، شاخه، شعبه <hr> برابر پارسی : چند شاخگی، شاخه شاخه شدن

مترادف انشعاب : افتراق، پاشیدگی، پراکندگی، تفرقه، تقسیم، جدایی، شاخه، شعبه برابر پارسی : چند شاخگی، شاخه شاخه شدن

انشعاب

<hr> مترادف انضباط : ترتیب، دیسیپلین، نظام، نظم، ادب، نزاکت <hr> برابر پارسی : آراستگی، بسامانی، سامان پذیری، سامان گرفتن

مترادف انضباط : ترتیب، دیسیپلین، نظام، نظم، ادب، نزاکت برابر پارسی : آراستگی، بسامانی، سامان پذیری، سامان گرفتن

انضباط

<hr> مترادف انطباق : برابری، وفق، یکسانی <hr> برابر پارسی : همانندی، برابری، یکسانی، همسانی، همتایی، سازش

مترادف انطباق : برابری، وفق، یکسانی برابر پارسی : همانندی، برابری، یکسانی، همسانی، همتایی، سازش

انطباق

انطباق اجتماعی

انطباق حسی

انعام بازگردانی

انعطاف شناختی

انعطاف ناپذیر

انعطاف ناپذیری

<hr> مترادف انعقاد : تشکیل، انجماد، بسته شدن، دلمه شدن، بستن <hr> برابر پارسی : بستن، پیمان بندی، بسته شدن

مترادف انعقاد : تشکیل، انجماد، بسته شدن، دلمه شدن، بستن برابر پارسی : بستن، پیمان بندی، بسته شدن

انعقاد

<hr> مترادف انعکاس : بازتاب، پژواک، طنین، عکس العمل، واژگونی <hr> برابر پارسی : باز تاب، بازتاب، بازخورد، پژواک

مترادف انعکاس : بازتاب، پژواک، طنین، عکس العمل، واژگونی برابر پارسی : باز تاب، بازتاب، بازخورد، پژواک

انعکاس

انفاب

<hr> مترادف انفجار : ترکیدن، جوشش، غلیان، فوران، شکافتن <hr> برابر پارسی : پکیدن، پکش، پُکِش، تراکش، ترکش، ترکیدن

مترادف انفجار : ترکیدن، جوشش، غلیان، فوران، شکافتن برابر پارسی : پکیدن، پکش، پُکِش، تراکش، ترکش، ترکیدن

انفجار

انفجار اتشفشانی

انفجار اطلاعات

انفجار بوم شناختی

انفجار غباری

انفجاری

<hr> مترادف انفلوانزا : ( آنفلوآنزا ) چایش، ریزش، زکام، سرماخوردگی

مترادف انفلوانزا : ( آنفلوآنزا ) چایش، ریزش، زکام، سرماخوردگی

انفلوانزا

<hr> مترادف انقباض : فشردگی، گرفتگی، دل گرفتگی، دلگیری <hr> متضاد انقباض : انبساط <hr> برابر پارسی : فشردگی

مترادف انقباض : فشردگی، گرفتگی، دل گرفتگی، دلگیری متضاد انقباض : انبساط برابر پارسی : فشردگی

واژه های حرف "ا" - فرهنگستان زبان و ادب