فرهنگستان زبان و ادب

برون شارش

برون شامۀ بی پرز

برون شامۀ رویان

برون شامۀ صاف

برون شامۀ پرزدار

برون شیشه ای

برون فکنی

برون مرجع

برون مرزتباران

برون موسیقایی

برون نت

برون نشت

برون نهاد

برون نوکلئاز

برون پوست

برون پوستی

برون پوسه

برون پوش

برون پوش بیرونی

برون پیچ

برون چرخه زاد

برون چشمی

برون چهر

برون چوب

برون کشی

برون گرایی

برون یابی روند

برونداد

برونسو

برونی

برونی سازی

برپوش

برچاکنای

<hr> مترادف برچسب : اتیکت، انگ، نسبت ناروا

مترادف برچسب : اتیکت، انگ، نسبت ناروا

برچسب

برچسب ارتباطات میدان نزدیک

برچسب ارمیکی

برچسب اطلاعات تغذیه ای

برچسب زدن

برچسب زنی زیست محیطی

برچسب مومیایی

برچسب گذاری تغذیه ای

برچه

<hr> مترادف برکناری : انفصال، خلع، عزل <hr> متضاد برکناری : انتصاب، برگماری

مترادف برکناری : انفصال، خلع، عزل متضاد برکناری : انتصاب، برگماری

برکناری

<hr> مترادف برگ : صفحه، فیش، ورق، ورقه، اسباب، دستگاه، ساز، سامان، نوا، آذوقه، توشه، آهنگ، عزم، قصد، تمایل، رغبت، میل، التفات، پروا، توجه، نغمه، تاب، توان، طاقت، یارا

مترادف برگ : صفحه، فیش، ورق، ورقه، اسباب، دستگاه، ساز، سامان، نوا، آذوقه، توشه، آهنگ، عزم، قصد، تمایل، رغبت، میل، التفات، پروا، توجه، نغمه، تاب، توان، طاقت، یارا

واژه های حرف "ب" - فرهنگستان زبان و ادب