فرهنگستان زبان و ادب

تقسیم هسته ای

تقسیم کار

تقسیم کار بین المللی

تقسیم کار جنسی

تقسیم کار خانگی

تقسیم گر خازنی

<hr> مترادف تقطیر : چکاندن، چکانیدن، قطره قطره چکاندن، جدا کردن ماده فرّار از غیر فرار ، عرق گرفتن، عرق گیری کردن <hr> برابر پارسی : چکیده، چکاندن

مترادف تقطیر : چکاندن، چکانیدن، قطره قطره چکاندن، جدا کردن ماده فرّار از غیر فرار ، عرق گرفتن، عرق گیری کردن برابر پارسی : چکیده، چکاندن

تقطیر

تقطیر استخراجی

تقطیر انی

تقطیر با بخار

تقطیر برخشی

تقطیر تجزیه ای

تقطیر تخریبی

تقطیر جزء به جزء

تقطیر جوی

تقطیر در خلا

تقطیر غشایی

تقطیر فشاری

تقطیر مولکولی

تقطیر ناپیوسته

تقطیر هم جوش

تقطیر واکنشی

تقطیر پیوسته

تقطیر چندجزئی

تقطیرماند

تقطیرگر

<hr> مترادف تقطیع : برش، قطع، هجابندی، کوتاه گویی، بریدن، پاره پاره کردن، قطعه قطعه کردن، هجابندی کردن، کوتاه گفتن

مترادف تقطیع : برش، قطع، هجابندی، کوتاه گویی، بریدن، پاره پاره کردن، قطعه قطعه کردن، هجابندی کردن، کوتاه گفتن

تقطیع

تقلب رایانه ای

تقلیب

<hr> مترادف تقلید : ادا، مقلدی، مقلدگری، پیروی، دنباله روی، پیروی کردن، تبعیت کردن <hr> برابر پارسی : پیروی کورکورانه، پیروی، دنباله روی

مترادف تقلید : ادا، مقلدی، مقلدگری، پیروی، دنباله روی، پیروی کردن، تبعیت کردن برابر پارسی : پیروی کورکورانه، پیروی، دنباله روی

تقلید

تقه زن

<hr> مترادف تقویت : استحکام، استوارسازی، پشتیبانی، تحکیم تشدید، تشیید، نیرودهی، نیرومندی، تایید، ترهیب <hr> متضاد تقویت : تضعیف، شقی <hr> برابر پارسی : نیرودادن، توانایی دادن، نیرومند ساختن، توان بخشی، نیرو بخشی، نیروافزایی، نیروبخشی

مترادف تقویت : استحکام، استوارسازی، پشتیبانی، تحکیم تشدید، تشیید، نیرودهی، نیرومندی، تایید، ترهیب متضاد تقویت : تضعیف، شقی برابر پارسی : نیرودادن، توانایی دادن، نیرومند ساختن، توان بخشی، نیرو بخشی، نیروافزایی، نیروبخشی

واژه های حرف "ت" - فرهنگستان زبان و ادب