فرهنگستان زبان و ادب

تنوع بوم سازگان

تنوع بوم شناختی

تنوع ترکیبی

تنوع تفریحات بیرونی

تنوع زیستگاهی

تنوع زیستی

تنوع ساختاری

تنوع منظری

تنوع پروتگانی

تنوع ژنی

تنوع کارکردی

تنوع گاما

تنوع گونه ای

تنک بیشه

تنک سازی

تنک سازی برگزیده

تنک سازی زبرین

تنک سازی زیرین

تنک سازی گزینشی

تنک لایه

تنک مه

تنک مه شمالگانی

تنک مه کمان

تنک کردن

تنک کردن برگزیده

تنک کردن درخت چوب ده

تنک کردن زبرین

تنک کردن زیرین

تنکی

<hr> مترادف تنگ : آبخوری، شیشه، صراحی، کوزه، صراحیه، بلبله | باریک، کم پهنا، کم عرض ، کوچک ، ریز، فروزین، دوال، فتراک، لنگه، عدل، جوال، تنگه، دروا، دره، محدود ، تنگاتنگ، نزدیک، بی فاصله، چسبیده، کیپ اندک <hr> متضاد تنگ : پهن، عریض، بزرگ، فراخ، گشاد

مترادف تنگ : آبخوری، شیشه، صراحی، کوزه، صراحیه، بلبله | باریک، کم پهنا، کم عرض ، کوچک ، ریز، فروزین، دوال، فتراک، لنگه، عدل، جوال، تنگه، دروا، دره، محدود ، تنگاتنگ، نزدیک، بی فاصله، چسبیده، کیپ اندک متضاد تنگ : پهن، عریض، بزرگ، فراخ، گشاد

تنگ

تنگ دره

تنگ چینی

تنگ کنندۀ مردمک

تنگ کنندۀ نایژه

تنگاب پزی

تنگناهراسی

تنگنای پوشش

<hr> مترادف تنگه : باریکه، بغاز، باب، دربند، تنگ، دروا، دره

مترادف تنگه : باریکه، بغاز، باب، دربند، تنگ، دروا، دره

تنگه

<hr> مترادف تنگی : تضییق، تنگنا، سختی، فشار ، عسرت، فاقه، فقر، فلاکت، نکبت ، غلا، قحطسالی، قحط، کمیابی ، کم پهنایی، باریکی، کم عرضی <hr> متضاد تنگی : فراخی، گشاددستی، فراخبالی، وفور، برکت، آبسالی، فراوانی، گشادی

مترادف تنگی : تضییق، تنگنا، سختی، فشار ، عسرت، فاقه، فقر، فلاکت، نکبت ، غلا، قحطسالی، قحط، کمیابی ، کم پهنایی، باریکی، کم عرضی متضاد تنگی : فراخی، گشاددستی، فراخبالی، وفور، برکت، آبسالی، فراوانی، گشادی

واژه های حرف "ت" - فرهنگستان زبان و ادب