فرهنگستان زبان و ادب

سامانۀ چهارگوشه ای

سامانۀ کدوابسته

سامانۀ گردشگری

سامانۀ گزارش جابه جایی

سامانۀ یکپارچۀ خوشان

سامانۀ یکپارچۀ هشدار

سامد

سامپن

سان پوش

<hr> مترادف سانحه : اتفاق، پیشامد، تصادف، حادثه، رزیه، عارضه، فاجعه، واقعه <hr> برابر پارسی : رخداد، پیش آمد

مترادف سانحه : اتفاق، پیشامد، تصادف، حادثه، رزیه، عارضه، فاجعه، واقعه برابر پارسی : رخداد، پیش آمد

سانحه

سانحه نگار

سانحۀ اسقاط گر

سانحۀ دریایی

سانحۀ دریایی بسیار شدید

سانحۀ دریایی شدید

سانحۀ پل

<hr> مترادف سانسور : تفتیش، کنترل، ممیزی، حذف، قیچی

مترادف سانسور : تفتیش، کنترل، ممیزی، حذف، قیچی

سانسور

<hr> برابر پارسی : گرمدشت

ساوانا

ساوانای درختچه ای

ساوانای درختی

ساوانای علفی

ساوانای مصنوعی

ساپسا

ساپۀ همراه

<hr> مترادف ساچمه : گلوله ریز سربی، گوی پولادین <hr> برابر پارسی : سُربَک، سربک، گلوله

مترادف ساچمه : گلوله ریز سربی، گوی پولادین برابر پارسی : سُربَک، سربک، گلوله

ساچمه

ساچمه باری

ساچمه زن چرخ

ساچمه زنی

ساچمه پاشی

ساکسوفن کشوی

<hr> مترادف سایش : اصطکاک، خراش، مالش، مس

مترادف سایش : اصطکاک، خراش، مالش، مس

سایش

سایش جنبی

سایش ریل

سایش سطح

سایش قائم

سایشی

<hr> مترادف سایه : شبح، ظل، نسار، نش، پناه، حمایت، توجه، عنایت، اثر، تاثیر، نتیجه، نفوذ، حشمت، بزرگی، جلال، غیرواقعی، صوری، وهمی، موهوم، نقاط تیره تر در نقاشی

مترادف سایه : شبح، ظل، نسار، نش، پناه، حمایت، توجه، عنایت، اثر، تاثیر، نتیجه، نفوذ، حشمت، بزرگی، جلال، غیرواقعی، صوری، وهمی، موهوم، نقاط تیره تر در نقاشی

سایه

<hr> مترادف سایه افکن : سایه دار، سایه گستر، سایه انداز

مترادف سایه افکن : سایه دار، سایه گستر، سایه انداز

سایه افکن

سایه امیزی

<hr> مترادف سایه روشن : تاریک روشن، تیره روشن

واژه های حرف "س" - فرهنگستان زبان و ادب