فرهنگستان زبان و ادب

سحابی گازی

سحابی گام

سخت افزار

سخت افزار شبکه سازی

سخت اکنه

سخت ترد

سخت تردی

<hr> مترادف سخت جانی : پوست کلفتی، گرانجانی، جان سختی، سگ جانی، سنگ دلی

مترادف سخت جانی : پوست کلفتی، گرانجانی، جان سختی، سگ جانی، سنگ دلی

سخت جانی

سخت درمان

سخت رویۀ اهنی

سخت رویۀ اهکی

سخت رویۀ نمکی

سخت رویۀ گچی

سخت رگی

سخت ریشه زا

سخت سرخرگی

سخت سرخرگی اترومی

سخت سرخرگی اکلیلی

سخت سرخرگی مغزی

سخت سرخرگی پیرانه

سخت نور

سخت پوست وندان

سخت پینه

سخت چوب

سخت کاری

سخت کاری شعله ای

سخت کننده

سخت گیری مشفقانه

سختاک

<hr> مترادف سختی : آزار، اشکال، بلا، تعب، تعسر، تندی، تنگی، ثقل، خشونت، دشواری، رنج، زجر، زحمت، سختی، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاری، محکمی، محنت، مرارت، مشقت، مصیبت ، فقر، تنگ دستی <hr> متضاد سختی : آسانی، سستی

مترادف سختی : آزار، اشکال، بلا، تعب، تعسر، تندی، تنگی، ثقل، خشونت، دشواری، رنج، زجر، زحمت، سختی، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاری، محکمی، محنت، مرارت، مشقت، مصیبت ، فقر، تنگ دستی متضاد سختی : آسانی، سستی

سختی

سختی اب

سختی دائم

سختی مطلق

سختی موقت

سختی پذیری

سختی کربناتی

سختی کل

سختی گیری اب

سختی گیری ته نشستی

سخن سبز

سخن نفرت افرین

<hr> مترادف سخنرانی : خطابه، خطبه، نطق، سخنگاه | نطق کردن، صحبت کردن، حرف زدن، سخن گفتن

مترادف سخنرانی : خطابه، خطبه، نطق، سخنگاه | نطق کردن، صحبت کردن، حرف زدن، سخن گفتن

سخنرانی

سخنگاه

<hr> مترادف سد : بستن، مسدود کردن، حایل، رادع، مانع، آب بند، مسدود، بست، صد، حد، مرز | قرن، مائه، مئه <hr> متضاد سد : دهه، هزاره <hr> برابر پارسی : بند، آب بست، آبگیر

مترادف سد : بستن، مسدود کردن، حایل، رادع، مانع، آب بند، مسدود، بست، صد، حد، مرز | قرن، مائه، مئه متضاد سد : دهه، هزاره برابر پارسی : بند، آب بست، آبگیر

واژه های حرف "س" - فرهنگستان زبان و ادب