فرهنگستان زبان و ادب

شارۀ گران رو

شاسی مفصلی

شاقول نوری

<hr> مترادف شال : کمربند، میان بند، بالاپوش

مترادف شال : کمربند، میان بند، بالاپوش

شال

<hr> مترادف شالوده : اساس، بنیاد، بنیان، پایه، پی، شالده، قاعده، اصل، زمینه، مبنا، واده

مترادف شالوده : اساس، بنیاد، بنیان، پایه، پی، شالده، قاعده، اصل، زمینه، مبنا، واده

شالوده

شالودۀ تخت

<hr> مترادف شام : شامگاه، شب، عشا، فلق، لیل، غذای شب <hr> متضاد شام : بامداد

مترادف شام : شامگاه، شب، عشا، فلق، لیل، غذای شب متضاد شام : بامداد

شام

شام سبک

شاماش

شامه اماس

شامه برونی

شامه تود

شامه تود تنده رگی

شامه ـ نخاع برونی

شامه گان

شان اویز

شان ساخته

<hr> مترادف شانه : دوش، کت، کتف، کول، مشاط، مشط، شیار، خشاب، کرکیت، شان، کندو

مترادف شانه : دوش، کت، کتف، کول، مشاط، مشط، شیار، خشاب، کرکیت، شان، کندو

شانه

شانه ای

شانه دارتباران

شانۀ خاکریز

شانۀ لنگر

شاه انگبین

شاه باز اسپانیایی

شاه باز خال دار

شاه باز شرقی

شاه بلوط هندی

شاه بلوط هندیان

شاه تخته

شاه تره

شاه تره ایان

شاه تیر

شاه سرخس

شاه سرخس سانان

شاه سرخسیان

شاه شکلات

شاه پسند

شاه پسندیان

شاه کلید

شاهدانه

شاهدانه ایان

شاهدانه وش

شاهدانه وشیان

شاهدها

شاهزاده نشین

<hr> مترادف شاهین : شاهباز، عقاب، لاچین، زبانه، میله

مترادف شاهین : شاهباز، عقاب، لاچین، زبانه، میله

شاهین

شاهین سانان

شاهین نائومان

واژه های حرف "ش" - فرهنگستان زبان و ادب