فرهنگستان زبان و ادب

عصر یخبندان

<hr> برابر پارسی : خوراک پس از نیمروز

برابر پارسی : خوراک پس از نیمروز

عصرانه

عضلانی

<hr> مترادف عضو : آلت، اندام، ابوابجمعی، جزو، کارمند، مستخدم، جهاز <hr> برابر پارسی : اندام، هموند، هم پیمان

مترادف عضو : آلت، اندام، ابوابجمعی، جزو، کارمند، مستخدم، جهاز برابر پارسی : اندام، هموند، هم پیمان

عضو

عضو خرپا

عضوی

<hr> مترادف عطارد : تیر، سنبل الطیب <hr> برابر پارسی : ستاره تیر، تیر، دبیرسپهر

مترادف عطارد : تیر، سنبل الطیب برابر پارسی : ستاره تیر، تیر، دبیرسپهر

عطارد

عطر سرفضا

عطر مایه

عطرمایۀ روغنی

عطروطعم

عطروطعم دهنده

عطروطعم دودی

<hr> مترادف عطش : تشنگی، اشتیاق، علاقه <hr> برابر پارسی : تشنگی، تشنه شدن

مترادف عطش : تشنگی، اشتیاق، علاقه برابر پارسی : تشنگی، تشنه شدن

عطش

عطش اور

عطف وند

عطفی

<hr> مترادف عفونت : بدبویی، بوی بد، تعفن، چرک، فساد، گندیدگی <hr> برابر پارسی : گندیدگی، بدبو شدن، پلشتی

مترادف عفونت : بدبویی، بوی بد، تعفن، چرک، فساد، گندیدگی برابر پارسی : گندیدگی، بدبو شدن، پلشتی

عفونت

عفونت استخوان

عفونت ثانویه

عفونت حاد ویروسی

عفونت زایی

عفونت زدایی

عفونت عودکنندۀ ویروسی

عفونت غذایی

عفونت فرصت طلب

عفونت نهان ویروسی

عفونت ویروسی

<hr> مترادف عقاب : آلغ، آله، شاهین | بازپرسی، تنبیه، مواخذه، مجازات <hr> برابر پارسی : شاهین، باز، همای، آگفت، شهباز، آله

مترادف عقاب : آلغ، آله، شاهین | بازپرسی، تنبیه، مواخذه، مجازات برابر پارسی : شاهین، باز، همای، آگفت، شهباز، آله

عقاب

عقاب دریایی دم سفید

عقاب دریایی ساحلی

عقاب دریایی پالاس

عقاب ماهی گیر دریایی

عقاب ماهی گیریان

عقابیان

عقب روی

عقب ماندگی ذهنی

عقب ماندگی ذهنی خفیف

عقب ماندگی ذهنی شدید

عقب ماندگی ذهنی عمیق

عقب ماندگی ذهنی متوسط

عقب ماندگی ذهنی نامعین

عقب ماندگی رشد زهدانی

<hr> مترادف عقب نشینی : بازگشت، پسروی، گریز، هزیمت <hr> متضاد عقب نشینی : پیشروی <hr> برابر پارسی : واپس نشینی، پس رفتن

مترادف عقب نشینی : بازگشت، پسروی، گریز، هزیمت متضاد عقب نشینی : پیشروی برابر پارسی : واپس نشینی، پس رفتن

عقب نشینی

عقب نشینی اب خاکی

عقب نشینی هوایی

<hr> برابر پارسی : پسگرد

عقب گرد

<hr> مترادف عقده : گره، دشواری، فشار، گیر، محظور <hr> برابر پارسی : گره، پیچیدگی، گره روانی

مترادف عقده : گره، دشواری، فشار، گیر، محظور برابر پارسی : گره، پیچیدگی، گره روانی

واژه های حرف "ع" - فرهنگستان زبان و ادب