فرهنگستان زبان و ادب

لقاح درشیشه

<hr> مترادف لقمه : تکه، نواله، خوراک، طعام، غذا <hr> برابر پارسی : نواله، گُراس

مترادف لقمه : تکه، نواله، خوراک، طعام، غذا برابر پارسی : نواله، گُراس

لقمه

لقمه سوخاری

لقمه مرغ

لقی قلاب

<hr> مترادف لم : رمز، شگرد، فن، فوت وفن، قلق، چرایی، لما، فلج، لس

مترادف لم : رمز، شگرد، فن، فوت وفن، قلق، چرایی، لما، فلج، لس

لم

لم سه زیرگروه

لمان

لمان شکسته

لمیدگی

لنت ترمز

<hr> مترادف لنف : آب، خلط، لمف

مترادف لنف : آب، خلط، لمف

لنف

لنفی

<hr> مترادف لنگ : ازار، فوطه، قطیفه | اعرج، چلاق، شل، ایست، درنگ، ماندن، وقفه | پا، پاچه، ران، عدل، لنگه، تک، طاق، فرد، زمان، گاه، وقت، هنگام

مترادف لنگ : ازار، فوطه، قطیفه | اعرج، چلاق، شل، ایست، درنگ، ماندن، وقفه | پا، پاچه، ران، عدل، لنگه، تک، طاق، فرد، زمان، گاه، وقت، هنگام

لنگ

<hr> مترادف لنگر : پاتوق، رباط، خانگاه، فواره، مطرحانی، ضریح

مترادف لنگر : پاتوق، رباط، خانگاه، فواره، مطرحانی، ضریح

لنگر

لنگر بادخور

لنگر بادپناه

لنگر بویۀ مهار

لنگر بی شانه

لنگر جمع شو

لنگر خیشی

لنگر دماغه

لنگر سینه

لنگر شانه دار

لنگر شناوۀ مهار

لنگر قارچی

لنگر پاشنه

لنگر پنجه ای

لنگر چنگالی

لنگر چنگکی

لنگر کاری

لنگر کج بیلی

لنگر یخ گیر

لنگر یدک

لنگرافزار

لنگراماده

لنگراندازی

لنگراویخته

لنگربادوار

لنگربرداری

لنگربرپا

لنگربه اب

لنگردربند

لنگرکشان

<hr> مترادف لنگرگاه : اسکله، بارانداز، بستنگاه، بندر، بندرگاه

مترادف لنگرگاه : اسکله، بارانداز، بستنگاه، بندر، بندرگاه

لنگرگاه

لنگرگاه قرنطینه

لنگرگرفت

لنگریخ

واژه های حرف "ل" - فرهنگستان زبان و ادب