فرهنگستان زبان و ادب

<hr> مترادف مانا : باقی، پایا، پایدار، جاوید، ماندنی ، شبیه، مثل، همانند، مانند، ماننده، ظاهر <hr> متضاد مانا : زوال پذیر، فانی

مترادف مانا : باقی، پایا، پایدار، جاوید، ماندنی ، شبیه، مثل، همانند، مانند، ماننده، ظاهر متضاد مانا : زوال پذیر، فانی

مانا

مانایی

مانتیس

ماند

ماند بلند

ماند کوتاه

<hr> مترادف مانده : الباقی، باقی، باقیمانده، بقیه، تتمه، تفاوت، دنباله، بازمانده، خسته، درمانده، عاجز، فرسوده، کوفته، مقیم، بیات

مترادف مانده : الباقی، باقی، باقیمانده، بقیه، تتمه، تفاوت، دنباله، بازمانده، خسته، درمانده، عاجز، فرسوده، کوفته، مقیم، بیات

مانده

مانده حساب بانکی

مانده مغناطش

مانده مغناطش شیمیایی

مانده مغناطش طبیعی

مانده مغناطش فشاری

مانده مغناطش ناپسماندی

مانده مغناطش نهشتی

مانده مغناطش همدما

مانده مغناطش گرمایی

مانده مغناطش گرمایی جزئی

<hr> مترادف ماندگار : ساکن، مقیم، پایدار، جاوید، مانا، ماندنی <hr> متضاد ماندگار : رفتنی

مترادف ماندگار : ساکن، مقیم، پایدار، جاوید، مانا، ماندنی متضاد ماندگار : رفتنی

ماندگار

ماندگاره

ماندگاری

ماندگاری افت کش

ماندگاه

ماندگی

ماندگی ایستا

ماندگی پویا

ماندۀ امینواسید

ماندۀ پوچ توان

مانستگی دینامیکی

<hr> مترادف مانع : بازدارنده، جلوگیر، رادع، مخل، مزاحم، بند، سد، حاجز، حایل، عایق، محظور، محذوریت، مشکل، ایراد <hr> برابر پارسی : بازدارنده، راهبند، گیر

مترادف مانع : بازدارنده، جلوگیر، رادع، مخل، مزاحم، بند، سد، حاجز، حایل، عایق، محظور، محذوریت، مشکل، ایراد برابر پارسی : بازدارنده، راهبند، گیر

مانع

مانع موقت

مانک

<hr> مترادف ماه : برج، شهر، قمر، زیبا، قشنگ، جمیل، زیبارو، محبوب، معشوق، یار، دوست داشتنی، مطلوب، بی عیب و نقص، کامل، فصل

مترادف ماه : برج، شهر، قمر، زیبا، قشنگ، جمیل، زیبارو، محبوب، معشوق، یار، دوست داشتنی، مطلوب، بی عیب و نقص، کامل، فصل

ماه

ماه خورکشند

ماه قمری

ماه نجومی

ماه هلالی

ماه کشند

ماه گرفت نیم سایه ای

ماه گرفت نیم سایه ای کلی

<hr> مترادف ماه گرفتگی : خسوف <hr> متضاد ماه گرفتگی : کسوف

مترادف ماه گرفتگی : خسوف متضاد ماه گرفتگی : کسوف

ماه گرفتگی

ماه گرهی

<hr> مترادف ماهواره : قمر، مصنوعی، ماهوار

واژه های حرف "م" - فرهنگستان زبان و ادب