فرهنگستان زبان و ادب

نانک

ناهم ردۀ ایزوتوپی

ناهم زمان

ناهم زمانی

ناهم زمانی افقی

ناهم زمانی عمودی

ناهم زمانی مورب

ناهم نوایی

ناهم گردی

<hr> مترادف ناهماهنگی : بی برنامگی، عدم تجانس، ناهنجاری <hr> متضاد ناهماهنگی : هماهنگی

مترادف ناهماهنگی : بی برنامگی، عدم تجانس، ناهنجاری متضاد ناهماهنگی : هماهنگی

ناهماهنگی

ناهماهنگی شناختی

ناهمخوان

ناهمخوانی

ناهمسان گردی

ناهمسان گردی دوقطبی

ناهمسان گردی لرزه ای

ناهمسان گردی مغنابلورین

ناهمسانی

ناهمفرودی

ناهمکاری

ناهمکامی

ناهمگام

ناهمگاهی

ناهمگردی دردناک

<hr> مترادف ناهمگون : متفاوت، ناجور، ناساز، نامتجانس، نامناسب، ناهمسان <hr> متضاد ناهمگون : همانند، همگون

مترادف ناهمگون : متفاوت، ناجور، ناساز، نامتجانس، نامناسب، ناهمسان متضاد ناهمگون : همانند، همگون

ناهمگون

ناهمگون بسپار

ناهمگون بسپارش

ناهمگون تصویری

ناهمگون تصویری محوری

ناهمگون تصویری کالبدشناختی

ناهمگون شدن

ناهمگون شده

ناهمگون شدگی

<hr> مترادف ناهنجار : ناجور، ناسازگار، نامتناسب، ناهماهنگ، غیرعادی، درشت، زمخت، شنیع <hr> متضاد ناهنجار : بهنجار

مترادف ناهنجار : ناجور، ناسازگار، نامتناسب، ناهماهنگ، غیرعادی، درشت، زمخت، شنیع متضاد ناهنجار : بهنجار

ناهنجار

<hr> مترادف ناهنجاری : بی قاعدگی، ناهماهنگی، خشونت، نافرهیختگی <hr> متضاد ناهنجاری : هماهنگی

مترادف ناهنجاری : بی قاعدگی، ناهماهنگی، خشونت، نافرهیختگی متضاد ناهنجاری : هماهنگی

ناهنجاری

ناهنجاری تصویر

ناهنجاری زا

ناهولاد

ناهولادی

<hr> مترادف ناهید : زهره، ناهد

مترادف ناهید : زهره، ناهد

ناهید

<hr> مترادف ناو : اژدرافکن، رزمناو، کشتی جنگی، سفینه، غراب، کشتی، آبراهه، جو، ممر آب، نهر، ناودان، شیاره، وادی، ناوه، تلوتلو

مترادف ناو : اژدرافکن، رزمناو، کشتی جنگی، سفینه، غراب، کشتی، آبراهه، جو، ممر آب، نهر، ناودان، شیاره، وادی، ناوه، تلوتلو

واژه های حرف "ن" - فرهنگستان زبان و ادب