فرهنگستان زبان و ادب

هوای پخشیده

هوایاد

<hr> مترادف هوایی : آسمانی، سماوی، فلکی، هوازی، دل کنده، عاشق، بیهوده، چرند، لغو، مهمل <hr> متضاد هوایی : زمینی

مترادف هوایی : آسمانی، سماوی، فلکی، هوازی، دل کنده، عاشق، بیهوده، چرند، لغو، مهمل متضاد هوایی : زمینی

هوایی

هوباکتری ها

هوبره ایان

هوبرۀ موج دار

هورمون موضعی

هورمون پادپیشابی

هورن

هوش بهر

<hr> برابر پارسی : هوش واره

هوش مصنوعی

هوش کسب و کار

هوفامینه

هوقوسی رو

هولاد

هولادی

هونهنگ جنوبی

هونهنگ ژاپنی

هونهنگ یخچالی

هوهسته ای

هوهسته ای ها

هوپروردگی

هوپرورش

هوکا

<hr> مترادف هویت : ماهیت، وجود، هستی، تشخص <hr> برابر پارسی : شناسه، چِبود، چیستی، کیستی، نام و نشان، هستی

مترادف هویت : ماهیت، وجود، هستی، تشخص برابر پارسی : شناسه، چِبود، چیستی، کیستی، نام و نشان، هستی

هویت

هویت جنسی

هویت جنسیتی

هویه

<hr> مترادف هیئت : حالت، نهاد، وضع، ریخت، شکل، صورت، ظاهر، قیافه، نشان <hr> برابر پارسی : انجمن، دسته، ریخت، گروه

مترادف هیئت : حالت، نهاد، وضع، ریخت، شکل، صورت، ظاهر، قیافه، نشان برابر پارسی : انجمن، دسته، ریخت، گروه

هیئت

هیئت انتخابات

هیئت رئیسه

هیئت مستقل انتخابات

هیئت هماهنگی تعیین هدف مشترک

هیئت واپایش تغییر

هیئت کمیسیون

<hr> مترادف هیات : پیکر، ریخت، شکل، قیافه، هیئت، عرض <hr> برابر پارسی : انجمن، دسته، ریخت، گروه

مترادف هیات : پیکر، ریخت، شکل، قیافه، هیئت، عرض برابر پارسی : انجمن، دسته، ریخت، گروه

هیات

هیات جبری بسته

هیبریدشدگی

<hr> مترادف هیجان : اضطراب، تلاطم، شور، غضب، غلیان <hr> متضاد هیجان : آرامش <hr> برابر پارسی : شور، جوش و خروش

مترادف هیجان : اضطراب، تلاطم، شور، غضب، غلیان متضاد هیجان : آرامش برابر پارسی : شور، جوش و خروش

واژه های حرف "ه" - فرهنگستان زبان و ادب