فرهنگستان زبان و ادب

وضع غیر عادی

وضع هوا

وضع هوای اثرگذار

<hr> مترادف وضعیت : چگونگی، حالت، کیفیت، موقع، موقعیت <hr> برابر پارسی : چگونگی، جایگاه، چند و چونی، سروسامان، نهش

مترادف وضعیت : چگونگی، حالت، کیفیت، موقع، موقعیت برابر پارسی : چگونگی، جایگاه، چند و چونی، سروسامان، نهش

وضعیت

وضعیت اضطراری

وضعیت امادگی سلاح

وضعیت امیخته

وضعیت انشعابی

وضعیت اگاهی

وضعیت اگاهی جهانی

وضعیت اگاهی فضایی

وضعیت اگاهی مشترک

وضعیت باز

وضعیت بسته

وضعیت بلنددوره

وضعیت تردد

وضعیت تغذیه

وضعیت راه

وضعیت روانی

وضعیت رودررو

وضعیت سلامت

وضعیت عادی

وضعیت عادی سوزن

وضعیت فشار

وضعیت فوریتی

وضعیت نظامی

وضعیت هویتی

وضعیت پایگاهی

وضعیت پس سری خلفی

وضعیت پس سری عرضی

وضعیت پس سری قدامی

<hr> مترادف وضوح : آشکارایی، ایضاح، روشنی، صراحت، هویدایی <hr> متضاد وضوح : ابهام <hr> برابر پارسی : آشکارشدن، پیدایی، روشنی، سرراستی، هویدایی

مترادف وضوح : آشکارایی، ایضاح، روشنی، صراحت، هویدایی متضاد وضوح : ابهام برابر پارسی : آشکارشدن، پیدایی، روشنی، سرراستی، هویدایی

وضوح

وضوح تعقیبی

وضوح نرم

وضوح کش

وضوح کشی

وضوح کم عمق

وظایف بارناظر

<hr> مترادف وظیفه : تکلیف، فریضه، خدمت، رسالت، ماموریت، مسولیت، شغل، عمل، کار، نقش، ادرار، حقوق، رستاد، شهریه، گذران، ماهیانه، مستمری، معاش، مقرری، مواجب <hr> برابر پارسی : خویشکاری، بایستگی

مترادف وظیفه : تکلیف، فریضه، خدمت، رسالت، ماموریت، مسولیت، شغل، عمل، کار، نقش، ادرار، حقوق، رستاد، شهریه، گذران، ماهیانه، مستمری، معاش، مقرری، مواجب برابر پارسی : خویشکاری، بایستگی

وظیفه

وعده غذا

وف

وفاق اجتماعی

وقایع نامه

وقایع نگار

<hr> مترادف وقت : فرصت، مجال، مهلت، زمان، گاه، موقع، میقات، هنگام، دوره، روزگار، عصر، فصل، موسم، آن، حین، دم، ساعت، لحظه، لمحه، مدت، موعد <hr> برابر پارسی : هنگام، گاه، زمان، هنگامه، وخت

مترادف وقت : فرصت، مجال، مهلت، زمان، گاه، موقع، میقات، هنگام، دوره، روزگار، عصر، فصل، موسم، آن، حین، دم، ساعت، لحظه، لمحه، مدت، موعد برابر پارسی : هنگام، گاه، زمان، هنگامه، وخت

وقت

وقت استراحت

وقت اضافه

وقت تلف شده

واژه های حرف "و" - فرهنگستان زبان و ادب