فرهنگستان زبان و ادب

پاردهان ویسان

پارزاگ

پارسنگ

پارسنگ بردار

پارسنگ روب

<hr> مترادف پاره : برخ، برخه، تکه، جزء، قطعه، لخت، بهر، حصه، قسمت، بخش، فصل، دریده، شرحه، گسسته، گسیخته، ژنده، غاز، فرسوده، مندرس، خرقه، مرقع، وصله، پرش، پرواز، پریدن، باج، خراج، رشوت، رشوه، کود

مترادف پاره : برخ، برخه، تکه، جزء، قطعه، لخت، بهر، حصه، قسمت، بخش، فصل، دریده، شرحه، گسسته، گسیخته، ژنده، غاز، فرسوده، مندرس، خرقه، مرقع، وصله، پرش، پرواز، پریدن، باج، خراج، رشوت، رشوه، کود

پاره

پاره اسب

پاره شفاف

پاره فشار

پاره پارش

<hr> مترادف پاره پاره : بخش بخش، تکه تکه، چاک چاک، شرحه شرحه، قسمت قسمت، قطعه قطعه، لخت لخت، مرقع، مندرس

مترادف پاره پاره : بخش بخش، تکه تکه، چاک چاک، شرحه شرحه، قسمت قسمت، قطعه قطعه، لخت لخت، مرقع، مندرس

پاره پاره

پاره چین

پاره چین تصویری

پاره چین راست عکس

پاره چین سازی

پاره چین عکسی

پاره چین عکسی هوایی

پاره چین عکسی واپایش شده

پاره چین منظر

پاره چین نواری

پاره چین نیمه واپایش شده

پاره چین واپایش شده

پاره چین واپایش نشده

پاره ژرف سنگ

پاره گدازش

پاره گدازشی

پاروک

پاروی سکانش

پارچۀ صافی

<hr> مترادف پارک : باغ، باغ ملی، تفرجگاه، گردشگاه، ایستگاه، توقفگاه <hr> برابر پارسی : بوستان، گردشگاه، باغ بزرگ، پردیز، نگاه داشتن خودرو، ایستاندن خودرو، باغ

مترادف پارک : باغ، باغ ملی، تفرجگاه، گردشگاه، ایستگاه، توقفگاه برابر پارسی : بوستان، گردشگاه، باغ بزرگ، پردیز، نگاه داشتن خودرو، ایستاندن خودرو، باغ

واژه های حرف "پ" - فرهنگستان زبان و ادب