گویش مازنی

سلفه

سلقندر

سلقه

<hr> مترادف سلم : آشتی، صلح، سازش، مسالمت | خاکشیر، کرت، پیش فروش غلات، تسلیم شدن | نردبان، پلکان <hr> برابر پارسی : سازش، آشتی | ( سِلم ) آشتی، سازش

مترادف سلم : آشتی، صلح، سازش، مسالمت | خاکشیر، کرت، پیش فروش غلات، تسلیم شدن | نردبان، پلکان برابر پارسی : سازش، آشتی | ( سِلم ) آشتی، سازش

سلم

سلم سلم هکاردن

سلم و تور

سلمانه

<hr> مترادف سلمانی : آرایشگر، حلاق، سرتراش <hr> برابر پارسی : آرایشگر، پیرایشگر

مترادف سلمانی : آرایشگر، حلاق، سرتراش برابر پارسی : آرایشگر، پیرایشگر

سلمانی

سلمل

سلمه

سلمه ستور

سلمه چال

سلمونی

سلمونی دکن

سلمی

سلناز

سلنگ

<hr> مترادف سله : زنبیل، سبد

مترادف سله : زنبیل، سبد

سله

سله بن

سله سر

سلوات دئن

سلوات پشته

سلوب

سلور

سلوزه

سلوم علیک

سلوکلا

سلپ

سلپه

سلپوک

سلپیک

<hr> مترادف سلک : راه، طریق، حلقه، زمره، گروه، رشته، ریسمان، نخ، رده، صف، قطار، طریقه، روش، شیوه، آبراهه، ناودان

مترادف سلک : راه، طریق، حلقه، زمره، گروه، رشته، ریسمان، نخ، رده، صف، قطار، طریقه، روش، شیوه، آبراهه، ناودان

سلک

سلک حال

سلیاکتی

سلیته

سلیج

سلیله ای

<hr> مترادف سلیم : آرام، رام، مطیع ، حلیم، روشن ضمیر، صلح جو، بی عیب، تندرست، سالم ، خوش باور، موافق، ملایم، سلیم النفس، مارگزیده، محتضر، مشرف به موت، بی آزار <hr> متضاد سلیم : نافرمان، سقیم، معیوب <hr> برابر پارسی : درست، سرسپرده، ساده دل

مترادف سلیم : آرام، رام، مطیع ، حلیم، روشن ضمیر، صلح جو، بی عیب، تندرست، سالم ، خوش باور، موافق، ملایم، سلیم النفس، مارگزیده، محتضر، مشرف به موت، بی آزار متضاد سلیم : نافرمان، سقیم، معیوب برابر پارسی : درست، سرسپرده، ساده دل

سلیم

سلیم بهرام

سلیم شخ

سلیمان مله

سلیمه

سلینگه

سلیک

<hr> مترادف سم : حافر، ناخن حیوانات | حمه، رز، زهر، شرنگ، شوکران، هلاهل <hr> متضاد سم : پادزهر <hr> برابر پارسی : شرنگ، زهر

مترادف سم : حافر، ناخن حیوانات | حمه، رز، زهر، شرنگ، شوکران، هلاهل متضاد سم : پادزهر برابر پارسی : شرنگ، زهر

سم

سم بخرد

سم بر

سم بزئن

واژه های حرف "س" - گویش مازنی