گویش مازنی

سمن کیسه

سمنا

سمناکلا

<hr> مترادف سمند : اسب، اسب زردرنگ، باره، فرس

مترادف سمند : اسب، اسب زردرنگ، باره، فرس

سمند

سمنی

سمه

سمه بکشین

سموار

سموار سرلا

سموارپا

سمور

سمچول

<hr> مترادف سمک : حوت، ماهی، نون

مترادف سمک : حوت، ماهی، نون

سمک

سمیلی

سمیک

<hr> مترادف سن : پرده، مجلس، صحنه، جایگاه وقوع حادثه، رویداد، واقعه، گزارش، شرح، عمر، آفت گندم، دندان <hr> برابر پارسی : زاد، سال

مترادف سن : پرده، مجلس، صحنه، جایگاه وقوع حادثه، رویداد، واقعه، گزارش، شرح، عمر، آفت گندم، دندان برابر پارسی : زاد، سال

سن

سن بور

سن بی

<hr> مترادف سنا : بلندی، رفعت، روشنایی |

مترادف سنا : بلندی، رفعت، روشنایی |

سنا

سنار

سنارسی شایی

سناز

سنام

سناور

سنبور

سنبوسه

سنبگل

<hr> مترادف سنت : آداب، آیین، رسم، رسوم، عرف، مذهب، راه، روش، سیره، ختنه، ختنه سوران، تسنن، سنی <hr> متضاد سنت : شیعه <hr> برابر پارسی : روش، شیوه، نهاد، آیین، ایستار، تراداد

مترادف سنت : آداب، آیین، رسم، رسوم، عرف، مذهب، راه، روش، سیره، ختنه، ختنه سوران، تسنن، سنی متضاد سنت : شیعه برابر پارسی : روش، شیوه، نهاد، آیین، ایستار، تراداد

سنت

سنته

<hr> مترادف سنتی : قدیمی، کهن ، آئینی، عرفی، معمول <hr> متضاد سنتی : مدرن، نوین

مترادف سنتی : قدیمی، کهن ، آئینی، عرفی، معمول متضاد سنتی : مدرن، نوین

سنتی

سنج خونی

سنج و ساراج

سنج و ساراج هکاردن

سنجاق جوش

سنجاق کون گره

سنجخ

سنجد

سنجد دار

سنجل

<hr> مترادف سنجه : معیار، وزنه

مترادف سنجه : معیار، وزنه

سنجه

<hr> مترادف سنخ : دسته، صنف، طبقه، قماش، گروه، قسم، گونه، نوع، اصل، بن، بیخ، بنیاد

مترادف سنخ : دسته، صنف، طبقه، قماش، گروه، قسم، گونه، نوع، اصل، بن، بیخ، بنیاد

سنخ

سنخ سری

<hr> مترادف سند : برگه، بنچاق، قباله، قواله، قولنامه، مدرک، حجت، معیار، ملاک، مناط، نمودار، بهانه، دستاویز، مستمسک | حرام زاده، سندره، زنازاده، روسپی زاده، ولدالزنا، ناپاک زاده، بچه نامشروع <hr> برابر پارسی : بنچاک، بنچک، تزده، دستک، دبیزه

مترادف سند : برگه، بنچاق، قباله، قواله، قولنامه، مدرک، حجت، معیار، ملاک، مناط، نمودار، بهانه، دستاویز، مستمسک | حرام زاده، سندره، زنازاده، روسپی زاده، ولدالزنا، ناپاک زاده، بچه نامشروع برابر پارسی : بنچاک، بنچک، تزده، دستک، دبیزه

واژه های حرف "س" - گویش مازنی