گویش مازنی

کش په

<hr> مترادف کشت : حراثت، حرث، زراعت، زرع، کاشت، کشاورزی، کاشته، کشتن، کاشتن

مترادف کشت : حراثت، حرث، زراعت، زرع، کاشت، کشاورزی، کاشته، کشتن، کاشتن

<hr> مترادف کشته : شهید، قتیل، مقتول، خاموش، منطفی، آرزومند، عاشق، مشتاق

مترادف کشته : شهید، قتیل، مقتول، خاموش، منطفی، آرزومند، عاشق، مشتاق

<hr> مترادف کشتی : جهاز، زورق، سفینه، غراب، مرکب، ناو | زورآزمایی، گلاویزشدن، مصارعت

مترادف کشتی : جهاز، زورق، سفینه، غراب، مرکب، ناو | زورآزمایی، گلاویزشدن، مصارعت

<hr> مترادف کشش : امتداد، جاذبه، جذب، ربایش، مد