فرهنگ اسم ها

<hr> مترادف بانو : بی بی، بیگم، خانم، علیامخدره، مادام، زن، زوجه، عیال، همسر، خانه دار، کدبانو، شهربانو، ملکه <hr> متضاد بانو : آقا

مترادف بانو : بی بی، بیگم، خانم، علیامخدره، مادام، زن، زوجه، عیال، همسر، خانه دار، کدبانو، شهربانو، ملکه متضاد بانو : آقا

بانو

بانو گشسب

بانواز

بانورام

بانوکا

<hr> مترادف بانگ : جار، صدا، صلا، ندا، صوت، آوار، آواز، صیحه، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره

مترادف بانگ : جار، صدا، صلا، ندا، صوت، آوار، آواز، صیحه، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره

بانگ

<hr> مترادف بانی : بنیان گذار، پایه گذار، موسس، باعث، مورث، عامل، سازنده

مترادف بانی : بنیان گذار، پایه گذار، موسس، باعث، مورث، عامل، سازنده

بانی

بانیه

بانیپال

<hr> مترادف باهر : آشکار، بارز، پیدا، معلوم، نمایان، درخشان، تابان، روشن <hr> متضاد باهر : ناپیدا

مترادف باهر : آشکار، بارز، پیدا، معلوم، نمایان، درخشان، تابان، روشن متضاد باهر : ناپیدا

باهر

باهرام

باهره

باهوز

باهک

باهیف

باوا

باوان

<hr> مترادف باور : اعتقاد، ایقان، ایمان، عقیده، باورداشت، برداشت، پذیرش، قبول، زعم، گمان

مترادف باور : اعتقاد، ایقان، ایمان، عقیده، باورداشت، برداشت، پذیرش، قبول، زعم، گمان

باور

باوشین

باوند

باوین

باپوک

باپیر

باپیو

باژار

باژه

باژوران

باژیر

باژیلان

باکوت

باکور

باگرو

باگه

بای تگین

<hr> مترادف بایا : ضرور، لازم، واجب، بایسته، موردنیاز

مترادف بایا : ضرور، لازم، واجب، بایسته، موردنیاز

بایا

بایار

بایام

بایخ

بایرام

بایرام علی

بایزید

<hr> مترادف بایسته : درخور، ضرور، ضروری، لازم، مستلزم، واجب ، سزاوار، شایسته، مناسب <hr> متضاد بایسته : غیرضروری، نالازم، غیرلازم، ناواجب

مترادف بایسته : درخور، ضرور، ضروری، لازم، مستلزم، واجب ، سزاوار، شایسته، مناسب متضاد بایسته : غیرضروری، نالازم، غیرلازم، ناواجب

واژه های حرف "ب" - فرهنگ اسم ها