فرهنگ اسم ها

سمینه

سمیه

سن ناز

<hr> مترادف سنا : بلندی، رفعت، روشنایی |

مترادف سنا : بلندی، رفعت، روشنایی |

سنا

سناءالدین

سنار

<hr> مترادف سنان : سرنیزه، نبراس، نیزه <hr> برابر پارسی : سرنیزه، نیزه

مترادف سنان : سرنیزه، نبراس، نیزه برابر پارسی : سرنیزه، نیزه

سنان

سنان الدین

سنباد

<hr> مترادف سنبل : خوشه، نوعی گل

مترادف سنبل : خوشه، نوعی گل

سنبل

<hr> مترادف سنبله : خوشه، سنبلچه، شهریورماه

مترادف سنبله : خوشه، سنبلچه، شهریورماه

سنبله

سنجر

<hr> مترادف سنجه : معیار، وزنه

مترادف سنجه : معیار، وزنه

سنجه

سندباد

سندس

سندل

سندوس

<hr> مترادف سنور : پیشی، گربک، گربه، مهتر | ناحیه، اقلیم، سرزمین، حد، قلمرو، مرز

مترادف سنور : پیشی، گربک، گربه، مهتر | ناحیه، اقلیم، سرزمین، حد، قلمرو، مرز

سنور

سنیا

<hr> مترادف سنیه : نیک، نیکو، عالی، خوب

مترادف سنیه : نیک، نیکو، عالی، خوب

سنیه

<hr> مترادف سها : اختر، ستاره، کوکب، نجم <hr> متضاد سها : مهر، خورشید

مترادف سها : اختر، ستاره، کوکب، نجم متضاد سها : مهر، خورشید

سها

سهاد

<hr> مترادف سهام : تیرها، اوراق مشارکت، سهم ها، نصیب ها، بهره ها، بخش ها، پاره ها <hr> برابر پارسی : دانگ ها، بخش ها، انباز ها

مترادف سهام : تیرها، اوراق مشارکت، سهم ها، نصیب ها، بهره ها، بخش ها، پاره ها برابر پارسی : دانگ ها، بخش ها، انباز ها

سهام

سهام الدین

سهراب

سهران

سهره

<hr> مترادف سهل : آسان، ساده، میسر ، نرم، روان، هموار، کوچک، ناچیز، کم اهمیت، اندک، کم <hr> متضاد سهل : بغرنج، دشوار، صعب، غامض، مشکل <hr> برابر پارسی : آسان، ساده

مترادف سهل : آسان، ساده، میسر ، نرم، روان، هموار، کوچک، ناچیز، کم اهمیت، اندک، کم متضاد سهل : بغرنج، دشوار، صعب، غامض، مشکل برابر پارسی : آسان، ساده

سهل

سهند

<hr> مترادف سهی : راست، صاف، راست قامت، کشیده ، تازه، نوجوان <hr> متضاد سهی : کژ

مترادف سهی : راست، صاف، راست قامت، کشیده ، تازه، نوجوان متضاد سهی : کژ

سهی

سهی دخت

سهیراد

سهیزاد

سهیل

سهیلا

سوادا

سوان

سواک

سوبار

سوبیتای

سوتا

سوتیام

سوجا

<hr> مترادف سودا : تجارت، دادوستد، معامله، تندخویی، تندمزاجی، عصبیت، اگزما، جرب، حکه، گری، اندیشه، خیال، مالیخولیا، وسواس، اشتیاق، عشق، هوس، میل شدید، میل، اندیشه بی حاصل، خیال باطل، دیوانگی، دلگیری، ملالت، نوعی نوشابه

مترادف سودا : تجارت، دادوستد، معامله، تندخویی، تندمزاجی، عصبیت، اگزما، جرب، حکه، گری، اندیشه، خیال، مالیخولیا، وسواس، اشتیاق، عشق، هوس، میل شدید، میل، اندیشه بی حاصل، خیال باطل، دیوانگی، دلگیری، ملالت، نوعی نوشابه

سودا

سودابه

<hr> مترادف سودمند : به دردبخور، به دردخور، ثمربخش، بهره دار، سودبخش، فایده دار، مثمر، مفید، نافع <hr> متضاد سودمند : زیانبار، مضر

مترادف سودمند : به دردبخور، به دردخور، ثمربخش، بهره دار، سودبخش، فایده دار، مثمر، مفید، نافع متضاد سودمند : زیانبار، مضر

سودمند

<hr> مترادف سوده : ساییده، کوفته، نرم، سفته، سوراخ، گداخته، مذاب، فرسوده <hr> متضاد سوده : ناسوده

مترادف سوده : ساییده، کوفته، نرم، سفته، سوراخ، گداخته، مذاب، فرسوده متضاد سوده : ناسوده

واژه های حرف "س" - فرهنگ اسم ها